گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأنعام [ 6]: آیات 116 تا 121



اشاره
وَ إِن تُطِع أَکثَرَ مَن فِی الأَرضِ یُضِ لُّوكَ عَن سَبِیلِ اللّهِ إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِن هُم إِلاّ یَخرُصُونَ [ 116 ] إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ مَن
یَضِلُّ عَن سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدِینَ [ 117 ] فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ إِن کُنتُم بِآیاتِهِ مُؤمِنِینَ [ 118 ] وَ ما لَکُم أَلاّ تَأکُلُوا مِمّا
ذُکِرَ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ وَ قَد فَصَّلَ لَکُم ما حَرَّمَ عَلَیکُم إِلاّ مَا اضطُرِرتُم إِلَیهِ وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِ لُّونَ بِأَهوائِهِم بِغَیرِ عِلمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ
711 وَ لا - بِالمُعتَدِینَ [ 119 ] وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکسِبُونَ الإِثمَ سَیُجزَونَ بِما کانُوا یَقتَرِفُونَ [ 120 ] -قرآن- 1
تَأکُلُوا مِمّا لَم یُذکَرِ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ وَ إِنَّهُ لَفِسقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَولِیائِهِم لِیُجادِلُوکُم وَ إِن أَطَعتُمُوهُم إِنَّکُم لَمُشرِکُونَ
اي یکذبون و یحدسون و یقدّرون یعنی دروغ میگویند و بحدس و « یَخرُصُونَ » اي ما یتّبعون « إِن یَتَّبِعُونَ » 203- 121 ] -قرآن- 1 ]
تخمین و از روي گمان و بدون قطع و یقین گفتار میکنند خرص یخرص خرصا: کذب- اخترص علیه: افتري و کذب-
إذا قدّر ما علیها :« خرص النخلۀ » الخرّاص: الکذّاب. خرص خرصا فی الأمر: حدس و قال بالظنّ- و خرصه: حزّره و قدّره- یقال
اي بیّن یعنی روشن ساخت و شبهه در محرّمات را از شما زایل فرمود « فَصَّلَ » [ 52 [ صفحه 146 - 21 -قرآن- 39 - -قرآن- 1
یعنی فعل زشت « الإِثمِ » اي بمیولهم إلی الشّهوات یعنی بتمایل آنها نسبت بخواهشهاي نفسانی مفرد آن هوي میباشد « بِأَهوائِهِم »
یقترفون اي یکتسبون » اي دعوا یعنی واگذارید « ذَرُوا » و قبیح و در لسان شرع بآنچه که خداوند حرام ساخته است اطلاق میشود
105 -قرآن- - 11 -قرآن- 90 - أي أنصارهم. -قرآن- 1 « أَولِیائِهِم » فسق معصیت و خروج از دائره دین است « لَفِسقٌ » « و یرتکبون
446- 388 -قرآن- 431 - 317 -قرآن- 378 - -214-204 قرآن- 309
تفسیر معانی-
اشاره
[التفات و توجّه بآنچه که گمراهان و مشرکان گویند سزاوار نیست زیرا آنها براه کج میروند و طیّ وادي ضلال و اضلال
میکنند لهذا میفرماید:] 116 - و اگر تو [در امور دین خودت] اطاعت از اکثریّت مردم روي زمین را [که کافران و مشرکانند]
بکنی [و با آنچه خدا نازل فرموده است مخالفت نمائی] ترا از راه خدا [و سبیل عدل و حق و صراط مستقیم] گمراه میسازند
زیرا آنها جز پیروي گمان نمیکنند [و هر چه از آنها صادر و ناشی میشود مبنی بر قطع و یقین نیست و از حجج عقلیه و براهین
إلهیّه دوراند و گفتار و رفتارشان تمام مبنی بر پندار و حدس است] و آنچه میگویند و میکنند جز دروغ و حدس و تخمین
نمیباشد [و مأخذ واقع و حقّی ندارد]. - آیا اینکه خبر از اخبار آسمانی نیست! و دلیل بر صدق اخبار قرآنی نمیباشد که! [اکثر
من فی الإرض] را گمراه معرّفی میفرماید و حال آنکه نبی اکرم ظاهرا در آنموقع جز بمقدار کمی از اخبار امم و أحوال آنها
اطلاع نداشت و اینک هم مینگریم که عدّه ما در بین سایر امم در اقلیّت و شاید مانند موي سفید در بدن گاو سیاهی بشمار
آید. 117 - [هرگز اطاعت گفتار آنها را مکن] حقّا پروردگار تو [از تو و سایر خلقش] داناتر است که چه کسی از راه دین او
خارج است و خود او داناتر است که چه کسانی سالک طریق هدایت و نجات میباشند. [ صفحه 147 ] إبن عباس [رض] گوید
که: کافران رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان را دعوت بخوردن گوشت مردار میکردند و میگفتند آیا آنچه را شما
خودتان میکشید میخورید و آنچه را پروردگارتان کشته است نمیخورید! و اینکه اضلالی بود که آنها میکردند و پیروي
طریق حدس و گمان و هواي واهی خود را مینمودند. - اوّلا فرق است بین اطاعت و اجابت. اطاعت امتثال امر و موافقت مطیع
است از مطاع در آنچه او اراده میکند و میخواهد، در صورتی که مطاع فوق او باشد ولی اجابت عامّ است و پذیرفتن خواهش
است و در آن مراعات رتبه نیست. ثانیا اگر گفته شود چگونه جایز است که خدا را بصفت أعلم توصیف نمود و حال آنکه
عالمی جز او نیست جواب آنستکه در بندگان آنکس که عالم است علم او از یک جهت است و علم باري عزّ اسمه از همه
جهات بما کان و ما یکون و بما هو کائن إلی یوم القیمۀ است. ثالثا در آیه مبارکه دلالتی است بر اینکه ضلال و اضلال فعل
عبد است بخلاف آنچه جبریان گویند. رابعا- دلالتی است بر اینکه در امر دین تقلید و پیروي از گمان جایز نیست. خامسا-
آنکه معرفت حق بکمی و زیادي افراد نیست و ممکن است حق با قلیل باشد و اعتبار بحجّت و برهان است نه بکمی و زیادي
افراد انسان و بزیاد بودن عدّه افراد نباید مغرور شد چنانکه أمیر المؤمنین علیه السّلام اشاره نموده و بحارث همدانی فرموده
است: یا حار الحقّ لا یعرف بالرّجال اعرف الحقّ تعرف أهله [مجمع]. 118 - بنابراین هر ذبیحهاي که [در موقع سر بریدن یا نحر
کردن] نام خدا بر آن یاد شده است بخورید [و بر شما حلال است] اگر شما بآیات خدا گرویدهاید [ صفحه 148 ] [یعنی اگر
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را شناختهاید و آنچه را او از جانب خدا آورده است صحیح میدانید و بتمام آن تصدیق
دارید هر چه را حلال کرده است بخورید و آنچه را حرام نموده است از آن دوري جوئید و از جمله حرامها ذبیحه و کشته
حیوانی است که در موقع کشتن آن نام خدا بر آن خوانده نشده است و حیوانی که کافر کشته باشد خوردن آن جایز نیست و
گفتن بسم اللّه در موقع کشتن حیوان واجب است]. 119 - چه چیز شما را مانع شده است از اینکه ذبیحهاي را که بر آن نام خدا
ذکر شده است نخورید و حال آنکه آنچه بر شما حرام شده است بتفصیل [در کتاب خدا] براي شما بیان شده است مگر آنچه
را از حرام مضطرّ و ناچار از خوردن آن شوید [و بیم هلاك شما از گرسنگی برود که در آنصورت خوردن گوشت مردار هم
بقدر کفایت و جلوگیري از مرگ جایز میگردد چه الضرورات تبیح المحظورات و حقّا بسیاري [از کافران] بپیروي از هواهاي
[فاسده نفسانی] خودشان بدون اینکه عالم و داناي بصحت گفتار خودشان باشند غیر خود را گمراه میکنند [و آنها را از راه
حق بدر میبرند] و بحقیقت پروردگار تو بحال تجاوز کاران [از حق بباطل و حلال بحرام] داناتر است. 120 - و رها کنید و
واگذارید گناه را [و مرتکب معصیت نشوید] خواه آنچه بظاهر و در انظار مردم مرتکب میشوید و جوارح شما دخیل است و یا
آنچه پنهان از مردم است و از أعمال باطنی و قلبی شماست [خداوند عالم بغیب و شهادت است بدانید کسانیکه مرتکب گناه
شوند و قبایحی بجا آورند بزودي جزا و کیفر آنرا خواهند دید و بمزد آنچه اقتراف و اکتساب کردهاند خواهند رسید. 121 - و
از آنچه [در موقع کشتار] نام خدا بر آن خوانده نشده است [مانند مردار و قربانی براي غیر خدا] نخورید [زیرا تسمیه یعنی
گفتن بسم اللّه در موقع کشتار واجب است و اگر ذبیحهاي که نام خدا بر آن یاد نشده است بخورید] اینکار فسق است [یعنی
خروج از دین خدا و عدم اطاعت از أحکام شرع است و لذا ذبایح [ صفحه 149 ] کفّار چه أهل کتاب و چه غیر آنها بر
مسلمانان حرام است] و شیاطین [یعنی علماء و رؤساء کافران و متمرّدان] در سرّ و خفا بایماء و اشاره بپیروان و یاران و انصار
خودشان القاء میکنند که با شما در مقام مجادله برآیند [و میته یعنی مردار را حلال بشمارند و مغالطه کرده بگویند چرا آنچه
شما بکشید حلال و آنچه خدا بکشد حرام است و کشته خدا براي خوردن اولی از کشته شماست و با اینکه وسوسه] اگر شما
[مطلقا در هر أمر و ویژه در اینباب] اطاعت آنها را بکنید محققا شما هم در زمره مشرکان میباشید [زیرا باجماع مسلمانان هر
کس میته را حلال بداند کافر است و اگر حرام بداند و از روي اختیار بخورد فاسق است]. اشاره- در آیه مبارکه دلالتی است
بر اینکه هر کس حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند کافر و مشرك است زیرا قانونگذار و شارعی غیر از خدا تثبیت کرده
است و آن عین شرك است. - اوّلا نزد امامیه خوردن گوشت مردار و ذبیحهاي که بر آن اسم خدا یاد نشده باشد در موقع
اضطرار فقط باندازهایست که رمق را نگهدارد و دیگران گفتهاند مضطرّ میتواند بخورد تا سیر شود و از آنهم با خود بردارد تا
موقعی که مأکولی بیابد و جبّائی گفته است که مکره و مجبور هم حکم مضطرّ را دارد. ثانیا در خوردن ذبیحه مسلمان که اسم
خدا بر آن خوانده نشده باشد اختلاف است بقولی [از مالک و داود] خوردن آن حلال نیست خواه عمدا ذکر نشده یا فراموش
شده باشد و بقول دیگر [از شافعی] در هر دو حالت چه عمدا و چه نسیانا ذکر نشده باشد حلال است زیرا کشنده مسلمان بوده
است و بقول دیگر [از أبو حنیفه و أصحاب او و روایتی که از امامان ما علیهم السّلام شده است] اگر در موقع ذبح تسمیه
فراموش شده باشد و ذبح کننده معتقد بوجوب آن و حرام بودن ترك عمدي آن براي خوردن باشد خوردنش حلال است [و
[ اگر عمدا ترك کند خوردنش جایز نیست [خلاصه از مجمع]. [ صفحه 150
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 122 تا 123
اشاره
أَ وَ مَن کانَ مَیتاً فَأَحیَیناهُ وَ جَعَلنا لَهُ نُوراً یَمشِی بِهِ فِی النّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیسَ بِخارِجٍ مِنها کَ ذلِکَ زُیِّنَ لِلکافِرِینَ ما
- [ قَّریَۀٍ أَکابِرَ مُجرِمِیها لِیَمکُرُوا فِیها وَ ما یَمکُرُونَ إِلاّ بِأَنفُسِهِم وَ ما یَشعُرُونَ [ 123
ِ
کانُوا یَعمَلُونَ [ 122 ] وَ کَ ذلِکَ جَعَلنا فِی کُل
إجرام [مصدر باب افعال از جرم] هر عملی که از « مُجرِمِیها » رئیسان قوم را أکابر و بزرگان قوم گویند « أَکابِرَ » 347- قرآن- 1
شهري که مردم در آن « قَریَۀٍ » کسی ناشی شود و در آن فساد و ضرر باشد و مجرمون فاعل و کننده آن أعمال مضرّه میباشند
مکر بحیله و نیرنگ کسی را از « لِیَمکُرُوا » جمع شدهاند مانند پاي تخت کشورها و بر شعب ملّت و امّت هم اطلاق میشود
354- 233 -قرآن- 341 - 69 -قرآن- 224 - 11 -قرآن- 57 - مقصدش باز داشتن. -قرآن- 1
تفسیر معانی
اشاره
- [پس از آنکه خداي تعالی بیان فرمود که پارهاي از مردم هدایت شده و بسیاري از آنها بفسق گرائیدهاند مثل دیگري براي
مؤمن و کافر زده و در آن روشن میفرماید که مؤمن مهتدي پس از گمراهی موفّق بخیر و هدایت و ممیز بین حق و باطل است
و مانند مردهایست که خداوند او را زنده ساخته و بنور قرآن و حکمت در بین مردم راه میرود و امّا کافر در وادي گمراهی بجا
مانده و در ظلمات کفر و فساد دست و پا میزند مانند کسیکه در تنگناي تاریک حسی مستقر گشته و از آن راه رهائی نداشته
باشد و نتواند دست بخارج آن ظلمات یافته براه راست و صراط مستقیم رهبري گردد و لذا فرماید:] 122 - آیا حال کسیکه
مرده بود و او را زنده کردیم [کافر بود و او را هدایت بایمان نمودیم نطفه بود و لباس حیات باو پوشانیدیم] و براي او نوري
مقرّر داشتیم [ صفحه 151 ] [یعنی نور قرآن و علم و حکمت باو بخشیدیم و بوسیله ایمان و کتاب خدا او را روشن و نورانی
ساختیم] تا بسبب آن نور در بین مردم راه برود و تمشّی نماید آیا در مثل مانند کسی میباشد که در ظلمات حسّی گرفتار است
و نتواند از آن خارج شود! [و اینکافر نیز در ظلمت کفر و تاریکی جهل واقع و راه خروج ندارد!] [آیا اینکه دو با یکدیگر
مساویند! خیر هرگز نور و ظلمت با هم مساوي نخواهند بود]- و همین قسم [که ایمان براي مؤمنان دلپسند و بآن فرحناك و
دلخوشند] براي کافران هم کردارشان خوش آیند خودشان است [و بوسیله شیطان اعمالشان در نظر خودشان زیبا و مزیّن
جلوهگر میباشد]. 123 - و همین قسم [که در مکّه صنادید و اشراف آن در مقام فریب زیر- دستانند و آنها را از راه خدا باز
میدارند] در هر قریه و شهرستانی بزرگان و رئیسان بدکار و زشت کرداري قرار دادهایم که در مقام حیله و مکر برآیند و
بفریب مردم بکوشند [و سنّت خدائی بر اینکه شده است که ضعفاء بپیمبران ایمان آورند و اقویاء و أغنیاء مانع آنها گشته و در
مقام آزار انبیاء برآیند] ولی آنها بخویشتن مکر میکنند و جز خود را فریب نمیدهند و مشعر به اینکه مطلب نیستند و نمیدانند
[که عقاب کردارشان عاید بخود ایشان خواهد بود]. گویند از بزرگان و رؤساي مجرمین قریش بر سر هر راهی از راههاي مکّه
چهار نفر مینشستند که مردمرا از ایمان برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله منصرف کنند و بهر کس پیش میآمد میگفتند بر حذر
باش از اینمرد که او کاهن و ساحر و کذّاب است و بدینوسیله یعنی بمکر و نیرنگ در خفا سعی در فساد میکردند و در راه
ایمان خلق خرابکاري مینمودند و آیه براي تسلیت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل گشت که همه وقت و در همه
جا چنین بوده است و اینکه سنّت خدائی است که در هر آبادي پیروان انبیاء را ضعفاء، و فسّاق و مجرمین مکار آنرا اکابر
[ اقویاء تشکیل میدادهاند و قرار إلهی بر اینکه بوده است]. [ صفحه 152
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیه 124
اشاره
وَ إِذا جاءَتهُم آیَۀٌ قالُوا لَن نُؤمِنَ حَتّی نُؤتی مِثلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجرَمُوا صَغارٌ عِندَ
اي نعطی یعنی بما داده شود و بما برسد و عطا کرده شود « نُؤتی » 240- اللّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمکُرُونَ [ 124 ] -قرآن- 1
ال ّ ص غار و الصّغر مصدر است یعنی ذلّ و هوان: پستی و خواري. صغر یصغر صغرا و صغارا و صغارة و صغراة اي هان و « صَ غارٌ »
اي ارتکبوا ما فیه جرم یعنی مرتکب جرم و گناهان شدند. -قرآن- « أَجرَمُوا » ذلّ- أما صغر یصغر صغرا یعنی کوچک و کم شد
254 [مروي است که اینکه آیه در باره ولید بن المغیره و بقولی در باره أبی جهل بن هشام - 80 -قرآن- 243 - -9-1 قرآن- 72
اگر نبوّت حقّ کسی باشد من اولیتر بآنم از تو زیرا هم سنّا از تو بزرگترم و هم مالا دارائیم از » : نازل گشته است که اوّلی گفت
بخدا سوگند ما باو ایمان نمیآوریم و او را پیروي نمیکنیم أبدا مگر اینکه همانقسم که باو » : و أبو جهل گفت «. تو بیشتر است
بدبختان غافل از اینکه نبوّت موهبتی است الهی و اختصاصی و عطائی است غیر کسبی و «. وحی میرسد بما هم وحی برسد
اعطائی. چنانکه حافظ ره گوید: [چون حسن عاقبت نه برندي و زاهدي است || آن به که کار خود بعنایت رها کنند] 124 - و
چون [از جانب خدا] براي آنها [یعنی بزرگان تبهکار قریش] آیت [ صفحه 153 ] و دلالت و معجزهاي [بر صدق محمّد صلّی
اللّه علیه و آله و اینکه او رسول خداست] بیاید گویند: ما هرگز ایمان نمیآوریم و تصدیق آنرا نمیکنیم تا اینکه براي ما هم
مانند آنچه بپیمبران خدا عطا شده است اعطا شود [یعنی بخود ما هم وحی شود و براي ما هم آیه نازل گردد [بَل یُرِیدُ کُلُّ
امرِئٍ مِنهُم أَن یُؤتی صُ حُفاً مُنَشَّرَةً] [اینها رسالت را با مظاهر دنیاي دروغین مقایسه میکنند و نمیدانند که:] خداوند داناتر است
[از آنها و از تمام خلایق بکسی که صالح از براي رسالات اوست میداند که] رسالت خود را در کجا قرار دهد [و چه کسیرا
براي مصالح بندگان خود مبعوث گرداند که قادر بر اداي رسالت و تحمل هر گونه مشقّت و أذیت براي تبلیغ آن باشد، زیرا
رسالت تف ّ ض لی از جانب خداست که بهر کس از بندگان مشیتش تعلّق بگیرد عطا کند و بکسی عطا نمیکند مگر اینکه او
اهلیّت آنرا داشته و صاحب سلامت فطرت و طهارت دل و قوّت روح و مناعت نفس باشد امّا کسی که خود آن را بطلبد و
راغب بآن باشد او را دسترسی بآن نیست یعنی نه او براي رسالت شایسته است و نه رسالت براي او زیبنده است] و در عاقبت
هم کسانیکه بزهکاري پیشه کردند و در حق خدا مرتکب جرم گشتند در پیشگاه خداوند دچار ذلّت و خواري و زبونی
خواهند شد و بجزاي مکري که در دنیا نمودند [و فسادي که در روي زمین بپا کردند] عذاب سخت و شکنجه هولناك بآنها
265- خواهد رسید. -قرآن- 196
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 125 تا 128
اشاره
فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ وَ مَن یُرِد أَن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجعَلُ
اللّهُ الرِّجسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤمِنُونَ [ 125 ] وَ هذا صِ راطُ رَبِّکَ مُستَقِیماً قَد فَصَّلنَا الآیاتِ لِقَومٍ یَذَّکَّرُونَ [ 126 ] لَهُم دارُ السَّلامِ عِندَ
قَّدِ استَکثَرتُم مِنَ الإِنسِ وَ قالَ أَولِیاؤُهُم مِنَ الإِنسِ
ِ
رَبِّهِم وَ هُوَ وَلِیُّهُم بِما کانُوا یَعمَلُونَ [ 127 ] وَ یَومَ یَحشُرُهُم جَمِیعاً یا مَعشَرَ الجِن
- [ رَبَّنَا استَمتَعَ بَعضُنا بِبَعضٍ وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلتَ لَنا قالَ النّارُ مَثواکُم خالِدِینَ فِیها إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ [ 128
725 [ صفحه 154 ] [یَشرَح صَدرَهُ] یعنی سینه و دل او را وسعت و گشادگی میدهد براي قبول خیر و ایمان- و بقولی - قرآن- 1
ضیّق بمعنی تنگناست « ضَ یِّقاً » شرح را بمعنی فتح و بیان هم گفتهاند و نیز گفتهاند شرح نوري است که خدا در قلب میافکند
یعنی پلیدي و عذاب و بمعنی شیطان هم گفتهاند « الرِّجسَ » اي یتصعّد یعنی بالا میرود « یَصَّعَّدُ » منتهاي تنگی و تنگنائی « حَرَجاً »
اي أضللتم خلقا کثیرا من الانس « قَدِ استَکثَرتُم مِنَ الإِنسِ » یعنی خانه سلامت که خانه خدا و بهشت موعود است « دارُ السَّلامِ »
یعنی آدمیان از پریان و پریان از آدمیان بهره و « استَمتَعَ بَعضُ نا بِبَعضٍ » یعنی حقّا که شما بسیاري از آدمیان را گمراه کردهاید
یعنی وقتی را که براي ما توقیت و معین کردهاي و آن روز رستاخیز است ما « وَ بَلَغنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلتَ لَنا » انتفاع و تمتّع بردهاند
-256- 224 -قرآن- 247 - 19 -قرآن- 214 - اي مقامکم یعنی جایگاه شما و الثواء: الاقامۀ. -قرآن- 1 « مَثواکُم » ادراك نمودیم
870- 756 -قرآن- 859 - 626 -قرآن- 710 - 496 -قرآن- 597 - 405 -قرآن- 462 - 335 -قرآن- 388 - 294 -قرآن- 324 - قرآن- 282
تفسیر معانی
اشاره
- [مراتبی که سبق ذکر یافت مجازات مشرکین و عناد و غرور آنها بود و براي تو اي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله امر آنان
مهمّ بنظر نیاید و ترا غمین ننماید زیرا همه کارها با خداست و همه امور بدست اوست چنانکه:] 125 - اگر خداوند اراده کند
کسیرا رهنمائی بحقّ و هدایت بسوي حقیقت [ صفحه 155 ] و بهشت سعادت فرماید و موفق بخیر گرداند براي تلاوت و
ادراك معانی قرآن باو شرح صدر میدهد [و بقلب او گشایش و توسعه میبخشد و بفضل و لطف و کرم و احسانش قبول اسلام
و ایمان را براي او سهل و آسان میگرداند] و در اینحال نور اسلام در دلش تابش میکند و مستنیر بنور معرفت و قرآن میگردد
[و اینکه احسان نسبت ببنده ایست که داراي حسن فطرت و طهارت نفسانی و استعداد براي خیر و میل بپیروي حق باشد] و
کسیکه [صاحب فطرت فاسد و نفس بدو کاسد باشد] و خداوند اراده کند او را بحال خود گذارد و قابل هدایت نباشد و
موجبات گمراهی و اضلال او فراهم باشد [تقالید باطله و استکبار و نخوت و عناد و حسد و غرور بر قلب او غلبه میکند] و سینه
او را در تنگناي شدید قرار میدهد [و چون او را دعوت بدین کنند و از او بخواهند که در دین نظري کند و داخل در دین شود
اجابت دعوت داعی بسیار بر او ناگوار و گران است که] گوئی او را بآسمان و طبقات بالاي جوّ میبرند [که هر چه بالاتر رود
فشار هوا سبکتر و نفس تنگی بیشتر و تنگنائی قلب و حرج آن افزونتر میگردد]. بدینقسم خداوند بر کسانیکه ایمان نمیآورند
عذاب [دنیا و آخرت] را مقرر داشته است. - اینکه نظریّه علمی راجع بفشار هوا و عسر و حرج آن در طبقات بالاي جوّ
نظریّهایست که در قرون أخیره بآن وقوف یافتهاند و پروردگار ما در چهارده قرن قبل بوسیله قرآن از آن خبر داده است. - در
تأویل آیه مبارکه راجع بهدایت و اضلال خدائی وجوهی ذکر کردهاند که بطور اجمال اشاره میشود: أوّل - آنکه در بالا تفسیر
شد که مقصود رهنمائی بثواب و بهشت براي کسانیکه ایمان آورده و اسلام را پذیرفتهاند و دچار کردن بعذاب و عقاب و
وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ » : دوزخ و دور شدن از کرامات خداوندي براي کافران چنانکه در جاي دیگر در سوره قتال فرماید
110 [ صفحه 156 ] بمعنی ابطال و هدایت بمعنی راهنمائی - که اضلال -قرآن- 1 «. فَلَن یُضِلَّ أَعمالَهُم سَیَهدِیهِم وَ یُصلِحُ بالَهُم
بثواب است زیرا معلوم است بعد از قتل و شهادت، هدایت جز رهنمائی بثواب بهشت نخواهد بود و معلوم است که پس از
مرگ تکلیفی نیست که بعدا آنها را هدایت کنند. و در روایت صحیحه آمده است که چون اینکه آیه نازل شد از رسولخدا
هو نور یقذفه اللّه فی قلب المؤمنین فینشرح له صدره و ینفسح » : صلّی اللّه علیه و آله سؤال گردید که شرح صدر چیست! فرمود
عرض کرد نشانه آن «. - یعنی آن نوري است که خدا در دل مؤمن میافکند و براي او سینهاش را گشاده و وسیع میگرداند
نعم، الإنابۀ إلی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت » : چیست آیا علامتی هست که بآن شناخته شود! فرمود
قبل نزول الموت - یعنی: بلی، روکردن بدیار خانه جاویدان و کناره گزیدن از خانه فریبنده و مهیّا گشتن براي مردن پیش از
دوّم - معنی آیه چنین تأویل شود: [فمن یرد اللّه أن یثبته علی الهدي] یشرح صدره یعنی کسیرا که خدا «. فرا رسیدن آن
بخواهد او را بر هدایت ثابت و پایدار بدارد سینه او را [بجزاي ایمان و اهتداء او] منشرح و گشاده میسازد] زیرا لفظ هدي غالبا
وقتی اطلاق میشود که بآن استدامه مقصود است چنانکه در اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ فرمودند مراد آنستکه خداوند ما را براه
راست ثابت و پایدار بدارد- و معنی [وَ مَن یُرِد أَن یُضِ لَّهُ آنستکه کسیرا که خدا [بواسطه کفري که او اختیار کرده و ترك
ایمان نموده است] بخواهد مخذول سازد و او را بحال خود واگذارد سینه او را تنگ و گرفته میکند و از الطاف خود ممنوعش
464 سوّم - آنکه معنی آیه چنین باشد [من یرد اللّه أن یهدیه زیادة الهدي التی وعد بها - 352 -قرآن- 434 - میدارد. -قرآن- 321
المؤمن یشرح صدره لتلک الزیادة و من یرد أن یضلّه عن تلک الزیادة یَجعَل صَ درَهُ ضَ یِّقاً حَرَجاً- یعنی کسیرا که خدا اراده
کند علاوه و زیاده بر هدایتی که بمؤمن وعده شده رهنمائی فرماید سینه او را براي اینکه زیاده منشرح میسازد و کسی را که
204 [ صفحه 157 ] که حرف - اراده کند از اینکه زیاده [بواسطه کفرش] محروم سازد سینه او را بتنگنا میاندازد -قرآن- 171
حق بر او گران آید زیرا جائی براي اینکه زیاده در قلب او نیست و آنچه را که گفتیم چون در مؤمن اقتضا یافت در کافر ضدّ
آن وجوب خواهد یافت و فایده اینکار ترغیب در ایمان و انزجار از کفر است. و إبن عباس - رض - گفته است اینکه خداوند
قلب کافر را حرج نامیده است براي اینستکه خیر بقلب او راه نمییابد و حکمت بدل او وارد نمیشود و مراد باضلال در آیه
مبارکه دعوت بضلال نیست زیرا اجماع امّت بر اینستکه خداي تعالی نه امر بگمراهی میکند و نه دعوت بآن میفرماید و لذا
چگونه مجبور خواهد کرد [از مجمع البیان]. 126 - و اینکه [اسلامی که خداوند از بندگان خود براي قبول و پیروي آن شرح
صدر عطا فرموده است] راه مستقیم [راست بدون پیچ و خم] پروردگار تست [که داناي بحال آفریدگان خود و احتیاجات
آنهاست و یگانه درمان و تنها داروي مفید هر دردي و تنها چاره اصلاح هر امري براي آنان میباشد و شما اي مسلمانان اگر
خواهان نجاح و فلاح دنیا و آخرت هستید بر شما باد که متمسّک باسلام و سالک اینکه طریق شوید] حقّا که ما آیات
[رستگاري] را بتفصیل ذکر کردیم [و بتمامترین وجهی بیان نمودیم] تا مردمیکه از غفلت دور و متذکّراند از آن منتفع و
بهرهمند شوند و پند گیرند. 127 - براي آنها [یعنی براي اینکه گروه سالکان طرق هدایت و جماعت منتفعان بنور قرآن و آیات
آن] خانه سلامت و سلام [و منزل امن و امان] در نزد پروردگارشان ضمانت شده و مهیاست [و لا محاله بآن خواهند رسید] و
او یعنی خداي سبحانه و تعالی سر پرست و ولیّ و متولّی امور آنها [یعنی رسانیدن منافع بآنها و دور کردن مضارّ از آنها و ناصر
و یاور ایشان بر ضد دشمنان آنهاست] [و اینکه توفیق در دنیا و سعادت در آخرت و ولایت حق در باره آنها] بجزاي اعمالی
است که بجا میآورند [و فرمانی است که از مولاي حقیقی خود میبرند]. 128 - و [بیاد آور] روزي را که [پروردگارت] تمام
[جنّ و انس] را [ صفحه 158 ] محشور گرداند [و در یکجا گردهم آورد] و بآنها بگوید:] اي جماعت شیاطین جنّی تعداد و
شماره شما از آدمیانی که آنها را گمراه و اغواء کردید و آنها متابعت شما کردند بسیار شد یعنی عدّه شما از آنها فزونی یافت
[تا اینکه با شما محشور شدند] و یاوران و پیروان آنها از آدمیان که با طاعت از شیاطین بضلالت افتادهاند گویند پروردگارا ما
از یکدیگر بهرهمند شده و تمتّع بردهایم [آدمیان از شیاطین بهرهمند شدهاند به اینکه که شیاطین آنها را بر انواع شهوات و لذّات
سوء دلالت کرده و راه تحصیل و رسیدن بآنها را براي آدمیان سهل کردهاند و شیاطین از آدمیان سوء بهره بردهاند به اینکه که
فرمانبري از آنها کرده و کوشش آنها را در پیمودن طریق ناحق و باطل بهدر ندادهاند و جنّیان باین خشنوداند] و اینک
[پروردگارا] ما بوقت و سر آمد مدّتی که تو براي ما مقرّر داشتهاي [یعنی روز رستاخیز] رسیدهایم - [خداي تعالی هم بپاسخ
آنها] فرماید: اینک آتش جایگاه شماست و در آن بر دوام خواهید بود مگر آنکه مشیت الهی بر استخلاص شما تعلّق بگیرد
زیرا که پروردگار تو همه کارش بر وفق حکمت و درستکاري است [هر کس را مستحق عقاب است کیفر میدهد و هر که را
مصلحت بداند میبخشد] و بحال همه کس داناست [بمقدار استحقاق هر کس ثواب و بمقدار استحقاق هر کس که مستحق
عقاب است عقاب میفرماید].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 129 تا 132
اشاره
وَّ الإِنسِ أَ لَم یَأتِکُم رُسُلٌ مِنکُم یَقُصُّونَ عَلَیکُم
ِ
وَ کَ ذلِکَ نُوَلِّی بَعضَ الظّالِمِینَ بَعضاً بِما کانُوا یَکسِبُونَ [ 129 ] یا مَعشَرَ الجِن
آیاتِی وَ یُنذِرُونَکُم لِقاءَ یَومِکُم هذا قالُوا شَهِدنا عَلی أَنفُسِنا وَ غَرَّتهُمُ الحَیاةُ الدُّنیا وَ شَهِدُوا عَلی أَنفُسِهِم أَنَّهُم کانُوا کافِرِینَ
دَّرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا یَعمَلُونَ
ٍ
130 ] ذلِکَ أَن لَم یَکُن رَبُّکَ مُهلِکَ القُري بِظُلمٍ وَ أَهلُها غافِلُونَ [ 131 ] وَ لِکُل ]
جماعتی را گویند که هدف واحدي آنها را جمع کرده و بین آنها معاشرت و « مَعشَرَ » [ 515 [ صفحه 159 - 132 ] -قرآن- 1 ]
10 و جماعت را از آنجهت معشر نامیدهاند که بغایت - مخالطت حاصل آورده است و جمع آن معاشر میباشد. -قرآن- 1
بسیاري و کثرت رسیده باشد زیرا عشر [یعنی ده] عدد کامل زیادي است که بعد از آن عددي نیست مگر با ترکیب آن با
آحاد چنانکه گوئیم [یازده- دوازده] و چون گوئیم معشر چنان است که جایگاه دهی یعنی عشري را نام بردهایم که کثرت و
اي یحکون یعنی حکایت میکنند: قصّ یقصّ قصّا اي حکی « یَقُصُّونَ » - بسیاري کاملی است یعنی بعبارة اخري محل دهها نفر
« غافِلُونَ » یعنی حکایت کرد ولی در اینجا مراد یتلون و یقرئون مع التوضیح و التبیین میباشد یعنی میخوانند با روشن ساختن آن
مصدر آن غفلۀ است- الغفلۀ و السّهو و العزوب عن المعنی نظائر- همگی نظیر یکدیگراند و ضد غفلت یقظه یعنی هوشیاري و
مراتب اعمال مردم و جزاي آن است. -قرآن- « دَرَجاتٌ » بیداري و ضد سهو ذکر یعنی یاد داري و ضدّ عزوب حضور است
794- 593 -قرآن- 783 - -395-382 قرآن- 581
تفسیر معانی:
اشاره
-129 و همچنین [مانند آنچه از بهرهمندي جن و انس در دنیا از یکدیگر ذکر شد که در برابري و کردار با هم متشابه و
متّحدند] پارهاي از ستمکاران را نیز متولّی و حاکم و مسلّط بر پاره دیگر میسازیم تا بسبب [اعمال مشترکه ظالمانه بین آنها] و
إذا رضی » : بسبب ستمهائی که از آنها بظهور میرسد بعضی جزاي أعمال بعض دیگر را بدهند. : إبن عباس رضی اللّه عنه گوید
اللّه عن قوم ولی امرهم خیارهم و إذا سخط علی قوم ولی أمرهم شرارهم- یعنی چون خدا از قومی خشنود باشد خوبان آنها
و اینکه «. راي بر آنها والی و سرپرست گرداند و چون بر قومی خشم گیرد بدان [ صفحه 160 ] آنها راي بر آنها حکومت دهد
جزاي اعمال آنهاست و اینست معنی آیه [إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم] و مانند آن روایتی است از مالک بن
إنّ اللّه تعالی یقول إنّی أنا اللّه مالک الملوك قلوب » : دینار که کلبی گوید: مالک گفت: در بعضی کتب حکمت خواندهام
الملوك بیدي فمن اطاعنی جعلتهم علیه رحمۀ و من عصانی جعلتهم علیه نقمۀ فلا تشغلوا أنفسکم بسبّ الملوك و لکن توبوا
یعنی خداي تعالی فرماید: من خدایم و مالک پادشاهانم دلهاي شاهان بدست من است هر کس فرمان -« إلیّ أعطفهم علیکم
مرا ببرد شاهان را رحمتی بر آنها قرار دهم و هر کس نا فرمانی میکند شاهان را نقمتی بر آنان قرار دهم بنابرین خود را
ببدگوئی بپادشاهان مشغول مسازید و لکن بسوي من بازگشت و توبه کنید تا من آنها را بر شما عطوف و مهربان گردانم
167 و خلاصه معناي آیه مبارکه آنکه ما کار پارهاي از ستمکاران را بعهده پاره دیگر - [ترجمه از مجمع البیان]. -قرآن- 90
وامیگذاریم و آنها را بر خودشان یعنی بر یکدیگر مسلّط میکنیم که جزاي أعمال مکتسبه ظالمانه خود را خود بدهند و اینکه
تهدیدي است عمومی که شامل هر ستمکاري میشود خواه ظلم در قضاوت و حکم یا غیر آن باشد- و فضیل بن عیاض گوید:
إذا رأیت ظالما ینتقم من ظالم فقف و انظر فیه متعجبا- یعنی اگر ستمکاري را دیدي که از ستمکار دیگري انتقام میگیرد در »
آن تأمّل کن [یعنی دنبال کن که منشاء آنرا بدانی و بتعجّب درآي که چگونه محتسب در بازار است و دست بدست سپرده
اي کشته کرا کشتی تا کشته شدي زار || تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت و در حدیث نبوي صلّی اللّه علیه و آله .« است
إنّ من اشراط الساعۀ اضاعۀ ال ّ ص لوات و اتباع الشهواط و أن تکون الأمراء خونۀ و الوزراء فسقۀ- فوثب » : آمده است که فرمود
سلمان فقال بأبی أنت و امّی أ هذا کائن قال نعم یا سلمان عندها یذوب قلب المؤمن کما یذوب الملح فی الماء و لا یستطیع أن
یغیّر- قال سلمان أ یکون ذلک! قال نعم یا سلمان إنّ أذلّ النّاس یومئذ المؤمن یمشی بین اظهرهم بالمخافۀ إن تکلّم أکلوه و ان
[ صفحه 161 ] سکت مات بغیظه [کذا فی روضۀ الاخبار]- یعنی: همانا از شروط ساعت [یعنی آخر الزمان و قیام قیامت]
میراندن و از بین بردن نمازها و پیروي کردن از خواهشهاي نفسانی است و اینکه امیران [یعنی رؤساء کشور] خیانتکار باشند و
وزیران خارج از دین و بدکردار میگردند- سلمان برجست و عرض کرد پدر و مادرم بفدایت آیا اینکار شدنی است! فرمود
بلی اي سلمان در آن زمان دل مؤمن آب میشود چنانکه نمک در آب حل میشود و توانائی ندارد بر اینکه تغییري بدهد-
سلمان عرض کرد آیا اینکار خواهد شد فرمود بلی اي سلمان- در آن روز مؤمن خوارترین مردم است با ترس در بین توده
مردم راه میرود اگر سخنی بگوید او راي میخورند و اگر ساکت بماند غیظ او راي میکشد]. سعدي گوید: خبر داري از
خسروان عجم || که کردند بر زیر دستان ستم نه آن شوکت و پادشاهی بماند || نه آن ظلم بر روستائی بماند مکن تا توانی
الظّالم عدل اللّه فی الإرض ینتقم » : دل خلق ریش || و گر میکنی میکنی بیخ خویش و در حدیث دیگر آمده است که فرمود
به ثمّ ینتقم منه یعنی ستمکار وسیله دادگري خداوند در روي زمین است بتوسط او انتقام میگیرد سپس از خود او انتقام
یقول اللّه عزّ و جلّ أنتقم ممّن ابغض بمن بغض ثم اصیّر کلّا إلی النار- یعنی خداي عزّ و جلّ فرماید: من » : میکشد. و باز فرمود
بوسیله کسیکه باو خشمناك هستم از کسیکه مورد خشم من است انتقام میگیرم سپس هر دو راي یا همه راي روانه آتش
إنّی لأنتقم من المنافق بالمنافق ثم انتقم من المنافقین جمیعا- یعنی من از دورویان بوسیله » : و در زبور آمده است «. میسازم
اي که بد کردي برو ایمن مباش || ز آنکه تخم است و ] «: دورویان انتقام میکشم سپس از تمام دورویان انتقام خواهم گرفت
برویاند خداش [ صفحه 162 ] چند گاهی او بپوشاند که تا || آیدت زان بد پشیمان و حیا] [بارها پوشد پی اظهار فضل || باز
گیرد از پی اظهار عدل تا که اینکه هر دو صفت ظاهر شود || آن مبشّر گردد اینکه منذر شود] اینست معنی [وَ کَذلِکَ نُوَلِّی
130 - [در روز رستاخیز خداي تعالی بتمام ثقلین خطاب 89- بَعضَ الظّالِمِینَ بَعضاً بِما کانُوا یَکسِبُونَ] [روح البیان]. -قرآن- 14
فرماید]: اي گروه و جماعات پریان و آدمیان آیا [در دنیا] پیمبرانی از جنس خودتان [در خلق و تکلیف و مخاطبه و گفتگو]
براي [بیدار کردن] شما نیامدند! که آیات و حجج و بیّنات مرا براي شما تلاوت و قرائت کنند و شما راي از دیدن [عذاب
استحقاقی شما در] چنین روزي بترسانند! همگی گویند ما بر ضرر خویشتن گواهی میدهیم [و بکفر و عصیان خود و لزوم
حجّت و نداشتن عذر معترفیم] زندگانی دنیا [و ظاهر آراسته و زینت شده و فریبنده آن] آنان راي فریب داد و اینک [در
آخرت] بزیان خودشان شهادت میدهند [و مقرّ و معترفند] به اینکه که کافر بودهاند [و بر حق پرده پوشی کرده و مستحق عقاب
و عذابند] - اینکه در آیه مبارکه فرموده است [رسل منکم] مورد بحث است که آیا براي پریان هم از جنس خودشان پیمبرانی
است همچنانکه از جنس آدمیان است یا فقط پیمبران از جنس انس و آدمیانند! گفتهاند که [منکم] در آیه مبارکه از باب
تقلیب است مانند [یخرج منهما اللّؤلؤ و المرجان که لؤلؤ و مرجان فقط از آب شور بیرون میآید] یا مراد از پیمبران جنّ کسی
است که کلام رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را استماع میکرد و بآنچه شنیده بود قوم خود راي میترسانید که میفرماید [و لوا
إلی قومهم منذرین] و از إبن عباس رحمه اللّه ثابت است که پیمبران همگی مبعوث بر آدمیان بودهاند و محمّد صلّی اللّه علیه و
822- آله بر جن و انس هر دو مبعوث شده است چنانکه فرماید از قول جنّ [إِنّا سَمِعنا کِتاباً أُنزِلَ مِن بَعدِ مُوسی]. -قرآن- 772
قیامت را مواقفی است: در موقفی یعترفون بارسال الرسل إلیهم- [ صفحه 163 ] موقف دیگر: لا یَنطِقُونَ وَ لا یُؤذَنُ لَهُم
114 بِما کانُوا یَعمَلُونَ- و در جاي دیگر یکذبون و - 65 -قرآن- 83 - فَیَعتَذِرُونَ- و در جائی: تَشهَدُ عَلَیهِم أَلسِنَتُهُم ... -قرآن- 13
131 - اینکه [مراتبی که ذکر گردید از فرستادن پیمبران براي خلق و تلاوت آیات و 23- یقولون: و ما کنّا مشرکین. -قرآن- 1
بیناتی که موجب اصلاح حال افراد و جماعات در شئون دنیوي و اخروي آنهاست تمام اینها بسبب آنستکه] از سنّت پروردگار
تو اینکه نبوده است که مردم قریه یا شهري را بظلم و ستم غافلگیر کرده باشد یعنی آنها را هلاك کند در صورتی که آنان را
غافل از آنچه بر آنها واجب است گذاشته باشد [و تا پیمبرانی از جنس خودشان نفرستاده است که آنها را بدلائل و حجج الهی
آگاهی دهند و متذکّر نمایند بغتۀ و بی مقدّمه و ناگهانی آنها را مورد مؤاخذه و عقوبت قرار نداده است [و ما کنّا معذّبین حتّی
بنابراین اي مسلمانان روي .« نبعث رسولا، بنابرین خداوند باحدي از مخلوق خود ستم نمیکند و لکنّ النّاس أنفسهم یظلمون
زمین عبرت بگیرید و بدانید آنچه براي شما پیش آمده است فقط در نتیجه ترك دین و اجراء نکردن تعلیمات اسلامی است و
إلّا. [اسلام بذات خود ندارد عیبی || هر عیب که هست در مسلمانی ماست] 132 - و براي هر فردي [صاحب کردار از نیکوکار
و تبهکار از فرمانبردار و معصیتکار درجات و مراتبی است [بر حسب استحقاقش] در آنچه عمل میکند [و بآن پاداش و کیفر
مییابد إن کان خیرا فخیر و إن کان شرّا فشرّ اگر خوبی کرده خوب و اگر بدي کرده است بدي خواهد دید] و پروردگار تو [ یا
محمّد صلّی اللّه علیه و آله یا اي مخاطب] از آنچه مردم بجا میآورند و عمل میکنند غافل نیست [و جزاي هر کس را بفراخور
عملش میدهد]. عاقل راست که تدارك حال خود کند و از خطاب قهر آمیز روز رستاخیز بپرهیزد. [گر بمحشر خطاب قهر
کند || انبیا را چه جاي معذرت است [ صفحه 164 ] حسن بصري گفته است مردم در اینکه دنیا بر پنج صنفاند: [علماء که
ورثه پیمبرانند و زهاد که دلیل و رهنمایانند- لشکریان که شمشیرهاي خدایند- بازرگانان که امینان حقّند- و پادشاهان که
شبانان خلقند]. پس اگر عالم طمعکار و گرد آورنده مال شود مردم بکه اقتداء کنند! [شیخ چون مایل بمال آید مرید او مباش
|| مالک دینار هرگز مایل دیدار نیست] و اگر زاهد راغب بدنیا شود بچه کس استدلال و اهتداء یابند! [از زاهدان خشک
رسائی طمع مدار || سیل ضعیف وارد دریا نمیشود و اگر لشکري و سلحشور مرائی و ریاکار در آید پس بر دشمنان بچه
وسیله ظفر جویند! [عبادت باخلاص نیّت نکوست || و گر نه چه آید ز بیمغز پوست] و اگر بازرگان خیانت پیشه کند بچه
کس میتوان اطمینان کرد و خود را راضی داشت! [در اینکه زمانه مگر جبرئیل امین باشد]. و اگر پادشاه خود گرگ بود
گوسفندان را که نگهبانی کند و چرا دهد! [پادشاهی که طرح ظلم افکند || پاي دیوار ملک خویش بکند نکند جور پیشه
سلطانی || که نیاید ز گرگ چوپانی] و اللّه ما أهلک النّاس إلّا العلماء المداهنون، و الزّهاد الراغبون، و الغزاة المراؤون، و
التجار الخائنون، و الملوك الظالمون، و سیعلم الّذین ظلموا أيّ منقلب ینقلبون. بخدا سوگند مردم را بهلاکت نمیافکند مگر
علماء مداهنهکار و زاهدان دنیا دار و لشکریان ریاکار و بازرگانان خیانتکار و پادشاهان ستمکار- و بزودي ستم پیشگان
[ جفاکار بدانند که بچه انقلابی دچارند و چه خواهد شدن فرجام کار [و اللّه هو المنتقم الجبّار]. [ صفحه 165
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 133 تا 135
اشاره
وَ رَبُّکَ الغَنِیُّ ذُو الرَّحمَۀِ إِن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَستَخلِف مِن بَعدِکُم ما یَشاءُ کَما أَنشَأَکُم مِن ذُرِّیَّۀِ قَومٍ آخَرِینَ [ 133 ] إِنَّ ما تُوعَدُونَ
لَآتٍ وَ ما أَنتُم بِمُعجِزِینَ [ 134 ] قُل یا قَومِ اعمَلُوا عَلی مَکانَتِکُم إِنِّی عامِلٌ فَسَوفَ تَعلَمُونَ مَن تَکُونُ لَهُ عاقِبَۀُ الدّارِ إِنَّهُ لا یُفلِحُ
اي من نسل قوم « مِن ذُرِّیَّۀِ » یهلککم یعنی شما را هلاك میکند و از میان میبرد « یُذهِبکُم » - 375- الظّالِمُونَ [ 135 ] -قرآن- 1
یعنی حالتی که بر آن « مَکانَتِکُم » از ایعاد و محتمل است از وعد باشد و وعد در خیر است و ایعاد در شر « تُوعَدُونَ » آخرین
هستید اي اعملوا علی غایۀ تمکّنکم و استطاعتکم یعنی با منتهاي دسترس و توانائی که دارید عمل خود را انجام دهید- مکن
131 -قرآن- - 91 -قرآن- 118 - 16 -قرآن- 74 - یمکن مکانۀ- إذا تمکّ ن أبلغ التمکّ ن- مکانت بمعنی منزلت است. -قرآن- 4
225-211
تفسیر معانی:
اشاره
-133 و پروردگار تو بینیاز [از خلق خود و عبادت آنها] است [و همه فقیر برحمت و عفو اویند، نه فرمانبري آنها باو سودي
میرساند و نه نافرمانی آنها باو زیانی میبخشد- وجود و عدم و صحت و فساد هر چیز براي او یکسان است و هر کس هر چه
کند براي خود میکند] و با اینکه بینیاز است صاحب رحمت و عطوفت و نعمت بر بندگان خویش است [و انعام او هر چند
بسیار باشد از دارائی و غناي او نمیکاهد] اگر بخواهد و مشیتش تعلق بگیرد شما را میبرد و هلاك میسازد و بعد از هلاك شما
خلق دیگري را [از سایر اقوام] که خواست او باشد ایجاد و [ صفحه 166 ] جانشین شما میسازد همچنانکه شما را از نسل قوم
دیگري [که پدران شما بودند] ایجاد کرد [و پیدا ساخته بوجود آورد]. 134 - [بیقین بدانید] که آنچه [از ثواب و عقاب و
بهشت و دوزخ و تفاوت أهل بهشت در درجات و تفاوت أهل دوزخ در درکات] بشما وعده داده شده است [بلاشک و بدون
تردید] آمدنی است و لا محاله خواهید دید و شما نمیتوانید آنرا از بین ببرید و قادر نیستید که خدا را از آوردن آنها عاجز
سازید [و از تحت قدرت و سلطنت خداوندي خارج شوید]. 135 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله باین مردم فاسد تبهکار] بگو
هر چه در قدرت و تمکن دارید [و از دستتان برمیآید] بکنید منهم بآنچه خدا مأمورم ساخته است [از شکیبائی و ثبات بر اسلام
و مداومت بر أعمال صالحه] عمل میکنم بزودي خواهید دانست که عاقبت محموده در دار السلام نصیب کدامیک از ما
خواهد بود [و پیروزي با کدام طرف خواهد شد] زیرا حق اینستکه ستمکاران [یعنی کافران] را رستگاري و پیروزي نیست.
که هم درین زودي بدانید که دنیا کجا رسد و دولت فلاح کرا رسد ببینید که درویشان شکسته » : صاحب کشف الاسرار گوید
بال را بسراي کرامت چون خوانند و خواجگان صاحب اقبال را سوي زندان ندامت چون رانند: [باش تا کل بینی آنان را که
امروزند جزء || باش تا گل یابی آنان را که امروزند خار [تا کی از دار الغروري ساختن دار السرور || تا کی از دار الفراري
ساختن دار القرار و لیس الفلاح إلّا فی العلم و العمل و ترك الدّنیا و الکسل و الزلل. زمخشري در کشاف گوید اعملوا علی
مکانتکم محتمل دو وجه است: یکی آنکه در بالا گفتیم دیگر آنکه [بر حال فعلی و کفر و عدوانی که دارید ثابت بمانید منهم
بر اسلام خود ثابتم زود است که در رستاخیز فرجام کار را بدانید و ببینید [ صفحه 167 ] [إنّا أو ایّاکم لعلی هدي او فی ضلال
مبین].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 136 تا 140
اشاره
وَ جَعَلُوا لِلّهِ مِمّا ذَرَأَ مِنَ الحَرثِ وَ الَأنعامِ نَصِ یباً فَقالُوا هذا لِلّهِ بِزَعمِهِم وَ هذا لِشُرَکائِنا فَما کانَ لِشُرَکائِهِم فَلا یَصِلُ إِلَی اللّهِ وَ ما
کانَ لِلّهِ فَهُوَ یَصِلُ إِلی شُرَکائِهِم ساءَ ما یَحکُمُونَ [ 136 ] وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ المُشرِکِینَ قَتلَ أَولادِهِم شُرَکاؤُهُم لِیُردُوهُم وَ
لِیَلبِسُوا عَلَیهِم دِینَهُم وَ لَو شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرهُم وَ ما یَفتَرُونَ [ 137 ] وَ قالُوا هذِهِ أَنعامٌ وَ حَرثٌ حِجرٌ لا یَطعَمُها إِلاّ مَن نَشاءُ
بِزَعمِهِم وَ أَنعامٌ حُرِّمَت ظُهُورُها وَ أَنعامٌ لا یَذکُرُونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ سَیَجزِیهِم بِما کانُوا یَفتَرُونَ [ 138 ] وَ قالُوا ما فِی
[ بُطُونِ هذِهِ الَأنعامِ خالِصَۀٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزواجِنا وَ إِن یَکُن مَیتَۀً فَهُم فِیهِ شُرَکاءُ سَیَجزِیهِم وَصفَهُم إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ [ 139
- قَد خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَولادَهُم سَ فَهاً بِغَیرِ عِلمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افتِراءً عَلَی اللّهِ قَد ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهتَدِینَ [ 140 ] -قرآن- 1
زراعت و زمینی که براي زراعت مهیّا شده « الحَرثِ » أي خلق یعنی آفرید ذرأ یذرأ ذرءا اي أبدع « ذَرَأَ » [ 1051 [ صفحه 168
جمع نعم که بر شتر و گاو و گوسفند اطلاق میشود و بحیوانات سمدار مانند اسب و الاغ و قاطر انعام نمیگویند « الَأنعامِ » است
من الجنّ و من سدنۀ الهیاکل یعنی پریان و کسانیکه حافظ و متولّی و نگهبان و مأمورین خدمت بتها هستند « شُرَکائِهِم »
اي لیهلکوهم یعنی براي اینکه آنها را هلاك کنند- « لِیُردُوهُم » جمع ولد که بر نرینه و مادینه هر دو اطلاق میشود « أَولادِهِم »
اي و لیخلطوا یعنی مخلوط و مشتبه کنند لبس « لِیَلبِسُوا » أرداه یردیه: أهلکه ثلاثی مجرّد آن: ردي یردي ردیا اي هلک فهو رد
یعنی حرام و اصلا « حِجرٌ » علیه الأمر یلبسه [از باب اوّل] اي خلطه و لبس یلبس [از باب سوم] اکتسی به یعنی بآن پوشید خود را
بمعنی منع است و عقل را هم از آن حجر گفتهاند که صاحب خود را از خلاف باز میدارد فعل آن حجر یحجر حجرا: منعه
- 9-قرآن- 56 - اي جهلا. -قرآن- 1 « سَفَهاً » اي جزاء وصفهم الکذب علی اللّه فی التحریم و التحلیل « وَصفَهُم » میته مردار « مَیتَۀً »
- 778 -قرآن- 932 - 605 -قرآن- 771 - 457 -قرآن- 592 - 385 -قرآن- 443 - 260 -قرآن- 372 - 132 -قرآن- 246 - -66 قرآن- 120
1036- 965 -قرآن- 1027 - -941 قرآن- 954
تفسیر معانی
اشاره
- [اثري از آثار وسوسه شیطان نسبت بانسان و عملی از أعمال ابلیس و صورتی از صور جاهلیّت جهلائیکه عرب قبل از اسلام
بر آن بودند آنکه:] 136 - و از آنچه بخلقت خدائی از زرع [یعنی محصول غلّات] و مواشی [گاو و گوسفند و شتر] بدست آنها
آمده سهمی و قسمتی براي خدا قرار دادهاند و گفتند بپندار [و گمان و دعوي باطل] خودشان اینکه سهمی خدا و اینهم سهمی
شرکاء ما [که خدایان و بتهاي مصنوعی آنها] باشد و آنچه سهمی شرکاء یعنی بتها قرار داده شده بود بخدا نمیرسد و آنچه
سهمی خداست بشرکاء آنها میرسد [یعنی قسمتی از مال مزبور را سهمی خدا مینامند که براي اطعام فقراء و مساکین و اکرام
میهمانان و کودکان مصرف نمایند و سهمی بتها را بخدمه و نگهبانان آنها داده و براي معبد مصروف دارند و امّا آنچه ویژه و
اختصاص بسهم شرکاء دارد بمصرف وجوهی که براي خدا قرار دادهاند صرف نمیشود بلکه آنها بسدنه و خدمه بتها [ صفحه
169 ] پرداخت میشود ولی آنچه سهمی خداست بمصرف خرج شرکاء میرسد یعنی از آنهم بسدنه و خدّام بتها میدهند- و
همچنین مروي است که اگر سهم بتها با سهم خدا مخلوط شد به بتها میپردازند و اگر سهم خدا با سهم بتها مخلوط گردید رها
میکنند و میگویند خدا بینیاز است و چون آب آن قسمت زراعت که سهم خداست بسهم بتها راه باز کرد آنرا نمیبندند ولی
اگر آب از قسمت زراعت بتها بسهم خدا راه پیدا کرد آنرا میبندند و میگویند خدا بینیاز است اینست حکومت و قضاوت
آنها] چه بد حکومت و قضاوتی میکنند. [زیرا اینان بتشریع فاسد تجاوز بر حق کردهاند و غیر را بر او شریک ساختهاند و او را
بر خدا مزیّت و تفضیل دادهاند و حال آنکه خداي تعالی آفریننده هر چیز و همه چیز عالم از او و ملک اوست و اینکه عملی را
که اینکه مشرکان انجام میدهند نه از عقل سندي بر آن هست و نه بر شرعی متکی است و ساختگی خود آنهاست و اینکه
عمل جز جاهلیّتی از جانب نادانان و گمراهی از طرف کوران نیست!؟] 137 - و همچنین [یعنی مانند آن عمل غیر جایز غلط
که تقسیم زراعت و مواشی بین خداي عالمیان و خدایان دروغین و تعیین سهم جداگانه براي هر یک باشد] براي بسیاري از
مشرکان کشتن فرزندان خود [از خوف فقر در حال و آینده] [و زنده بگور کردن دختران از ترس عار و ننگ و فقر و زناشوئی
با غیر کفو] در نظرشان مزیّن آمده و عمل خوبی جلوه یافته است و اینکه زینت را شرکاء آنها [یعنی شیاطین انسی مانند خدّام
بتها و یا شیاطین جنّی] از آنجهت داده [و آنها را وادار باین عمل و قربانی کردهاند] تا بوسیله اغواء آنها را بهلاکت افکنند و
امر دینشان را [که مدّعی داشتن دین إبراهیم و اسماعیل بودند] مخلوط و مشتبه سازند [و حال آنکه در عمل آنها أثري از آن
ادیان نیست] ولی اگر خواست خدا بر اینکه میشد و مشیتش بر اینکه تعلق میگرفت [که چنین نکنند] آنها هم چنین نمیکردند
[و لکن مشیّت خدائی باین تعلّق گرفته است که عموم خلق مختار باشند و اختیار یکی از دو طریق بر آنها الزام و اجبار نشده و
جبر و قهري در کار نباشد]- بنابراین [ صفحه 170 ] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] تو هم اعمال آنها را بر خود گران
قرار مده و بحال خودشان واگذار که هر دروغ و افترائی که میخواهند در حق تو و ما بگویند [حساب آنها بر عهده ماست]. -
گفتهاند سبب زنده بگور کردن دختران و نیکو شمردن آن اینکه بود که نعمان بن المنذر بر قومی حمله برد و آنها را غارت
کرد و زنهاي آنها را اسیر نمود و در بین آنها دختر قیس بن عاصم بود سپس صلح کردند و هر یک از آنها بخانه و عشیره
خود برگشتند جز دختر قیس که در خانه اسیر کننده خود ماند و بمنزل پدر و عشیره پدر برنگشت قیس هم قسم یاد کرد
دختري براي او متولّد نشود مگر اینکه آن را زنده بگور کند و اینکه در بین بسیاري از مشرکین سنّت و رایج شد تا اسلام آنرا
برانداخت. 138 - [و امّا سوّمین صورت از صور فاسده جاهلیّت آنکه دارائی و قوت زندگانی خود را بسه قسمت تقسیم
میکردند] و میگفتند: اینکه انعام [گاو و گوسفند و شتر که براي آلهه و بتها قرار دادهایم] حبس و ممنوع است و کسی نباید
بخورد و طعم آنرا بچشد مگر کسیکه ما بخواهیم و ما اذن خوردن آنرا بدهیم [و خوراك آن فقط براي خدمه بتها یعنی مردان
آنها بغیر از زنان حلال است و بر دیگران حرام است] و اینکه تحریم بپندار و زعم خود آنها [و ادّعائی خالی از حجّت و
برهان] است - و [قسم دیگر] انعامیکه سواري بر آنها و بارکشی از آنها را حرام میدانند [و آن بحیره و سائبه و حام است که
در آیه 103 از سوره مائده شرح آن گذشت و [قسم دیگر] انعامیکه در موقع ذبح نام خدا بر آن خوانده نشده و نام بتها را فقط
براي تذکیه آن میبرند- و بر خدا افترا بسته و بدروغ میگویند اینکه تقسیم را خدا بما امر کرده است. [و حال آنکه خدا بیزار از
اینکه گفتار است] و زود باشد که خداوند جزاي آنها را بسبب افتراء و دروغی که نسبت آنرا بخدا میدهند بدهد [و در جاي
دیگر فرموده است قل أ رایتم ما أنزل اللّه لکم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل اللّه أذن [ صفحه 171 ] لکم أم علی اللّه
تفترون]. 139 - [و دیگر از مقالات فاسده اینکه مشرکان و کافران آنکه] گویند: آنچه در شکمهاي اینکه انعام است [یعنی
جنین هائیکه در شکمهاي بحیرهها و سائبهها هستند] پس از زائیدنشان خالص و مختصّ بمردان ماست و بر زنان ما حرام است
و لکن اگر بچههاي موجوده در شکم مرده بدنیا آیند زن و مرد در آن شریکند [و فرقی بین آنها نیست و هر دو میتوانند از
آنها خورد] زود باشد که جزاي اینکه توصیف [و تشریع و أحکام فاسدي که وضع کردهاند] بآنها برسد و عقاب آنرا دریابند
زیرا که او [یعنی خداي تعالی در عقابی که بعدا میدهد و مهلتی که اینک بآنها داده است] حکیم و درستکار است [و بآنچه
آنها میکنند] علیم و داناست. شیخ بزرگوار در تفسیر مجمع البیان گوید که: خداوند سبحان در اینکه آیات کافران را از چهار
جهت نکوهش فرموده است: یکی ذبح و کشتن أنعام بدون اذن خدا و بردن نام خدا. دوّم خوردن آنها بادّعاي تذکیه و افتراء
بر خدا. سوم حلال شمردن گوشت جنین انعام پس از ولادت براي مردان و حرام دانستن بر زنان و تفرقه بین آنچه جز بحکم
خدا تفرّق آنها جایز نیست. چهارم برابر شمردن زن و مرد در خوردن گوشت مردار، بدون اینکه رجوع بثقهاي کنند و حکم
خدا را بشنوند. 140 - الحقّ زیان بردند کسانیکه فرزندان خود را از راه سفاهت و بیخردي و از روي جهل و بیعملی [از ترس
فقر و فرار از ننگ و عار] کشتند [و به اینکه کار مستحق عقاب ابدي شدند و خود را دچار هلاکت و خسارت ساختند] و
[همچنین زیان بردند] کسانیکه آنچه خدا روزي آنها [از گاو و گوسفند و شتر و محصولات زراعتی] کرده بود حرام کردند و
بر خدا افتراء زدند [و پندارهاي غلط خود را بدروغ نسبت بخداوند دادند]. حقّا که [اینکه قبیل مردمان] گمراه شدند و از طریق
حقّ خارج گشتند [و محکوم حکم شیطان شده بخطا حکم کردند] و براه خیر و دین [ صفحه 172 ] نرفته قبول هدایت ننمودند.
- خداوند سبحان در اینکه آیه حکم [بخسران] و [سفه و بیعلمی] و [افتراء بر خدا] و [ضلالت و عدم اهتداء] اینکه کافر
کیشان فرموده است - أمّا خسران و بردن زیان از اینکه جهت که فرزند خود نعمتی از نعم خداوند و زینتی براي دنیاي آدمی
است و چون براي سلب اینکه نعمت و ازاله آن بکوشد مستحقّ خشم خداوندي خواهد بود زیرا تجاوز و تعدّي بر نعمت حق
نموده است و مردم هم گویند او از پستی فطرت فرزندش را کشت که مبادا از طعام او بخورد و او دچار فقر شود و همچنین
زیان کرده است از اینکه جهت که عاطفه پدري را که مصدر رحمت و عنایت است مصدر فناء و عداوت قرار داده است و اما
سفاهت - آیا بیخردي و جهلی بیشتر و بالاتر از اینکه میشود که کسی فرزند و پاره جگر خود را از بیم فقر و ترس عار و
ننگ بکشد و حال آنکه چه بسا اینکه فرزند مصدر خیري براي خاندانش باشد! و آیا کسیکه چنین عملی کند در عداد نادانان
و جهال بشمار نخواهد آمد! پناه میبریم بخدا از عادات جاهلیّت!- و امّا افتراء و دروغ بر خدا از عقائدي که آنرا بدروغ دین
خود قرار داده بودند- و أمّا ضلالت بآنجهت که آنان اصلا ارشاد براه خیر نشدند نه در دنیا و نه در آخرت و حرکتی نکردند
نه در طریق عقل و نه در جادّه شرع بدبختان از بیراهه رفتند و به پرتگاه افتادند. - در مجمع البیان گوید: در اینکه آیات
دلالاتی بر بطلان قول جبریان است زیرا خداوند قتل و افتراء و تحریم را بآنها نسبت داده و نفس مقدّس خود را تنزیه فرموده
[ است و آنها را براي کشتن فرزندان بیتقصیر مذمّت و نکوهش فرموده است. [ صفحه 173
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 141 تا 144
اشاره
وَ هُوَ الَّذِي أَنشَأَ جَنّاتٍ مَعرُوشاتٍ وَ غَیرَ مَعرُوشاتٍ وَ النَّخلَ وَ الزَّرعَ مُختَلِفاً أُکُلُهُ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِهٍ کُلُوا مِن
ثَمَرِهِ إِذا أَثمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ [ 141 ] وَ مِنَ الَأنعامِ حَمُولَۀً وَ فَرشاً کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ
لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِینٌ [ 142 ] ثَمانِیَۀَ أَزواجٍ مِنَ الضَّأنِ اثنَینِ وَ مِنَ المَعزِ اثنَینِ قُل آلذَّکَرَینِ حَرَّمَ أَمِ الأُنثَیَینِ
أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیهِ أَرحامُ الأُنثَیَینِ نَبِّئُونِی بِعِلمٍ إِن کُنتُم صادِقِینَ [ 143 ] وَ مِنَ الإِبِلِ اثنَینِ وَ مِنَ البَقَرِ اثنَینِ قُل آلذَّکَرَینِ حَرَّمَ أَمِ
الأُنثَیَینِ أَمَّا اشتَمَلَت عَلَیهِ أَرحامُ الأُنثَیَینِ أَم کُنتُم شُهَداءَ إِذ وَصّاکُمُ اللّهُ بِهذا فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَی اللّهِ کَ ذِباً لِیُضِلَّ النّاسَ
الإنشاء خلق تدریجی و احداث فعل ابتداء « أَنشَأَ » [ 1027 [ صفحه 174 - بِغَیرِ عِلمٍ إِنَّ اللّهَ لا یَهدِي القَومَ الظّالِمِینَ [ 144 ] -قرآن- 1
بوستانها و باغات درختهاي پر شاخ و برگ را جنّات گویند « جَنّاتٍ » و بدون نمونه و مثال قبلی و ابتداع هم بهمین معنی است
بمعنی داربستها مانند درختان مو انگور که آنها را بر داربستها بالا « مَعرُوشاتٍ » یعنی زمین را میپوشاند « تجنّ الارض » زیرا
الاکل و « أُکُلُهُ » میبرند و عرش در أصل بمعنی سقف و رفع است- عرشت الکرم أعرشه و عرّشته یعنی براي مو داربست بستم
حصاد درو کردن غلّه و چیدن میوه حصد یحصُ د و یحصِد یعنی درو کرد یا میوه را « حَصادِهِ » الاکُل میوه و روزي فراخ باشد
حیواناتی که براي سر بریدن بزمین میافکنند مانند « فَرشاً » شتر و گاو و غیر آنها که طاقت حمل بار داشته باشند « حَمُولَۀً » چید
« خُطُواتِ » میش و بز و به بچههاي شتر و گاو و گوسفند نیز گویند و همچنین حیواناتی که پشم آنها بکار بافتن فرش میرود
اسم جنس گوسفند مانند إبل که اسم جنس شتر است و بقولی آنچه از نوع « الضَّأنِ » جمع خطوه بمعنی گام و بین دو قدم پا
گوسفندانی که بجاي پشم داراي مو « المَعزِ » ماده آن نعجه و نر آن کبش میباشد « ضئین » گوسفندان داراي پشم باشد، جمع آن
247 -قرآن- - 126 -قرآن- 234 - 10 -قرآن- 116 - و دم کوتاهند یعنی اسم جنس براي بز ماده آن تیس و نر آن عنز. -قرآن- 1
1082- 908 -قرآن- 1073 - 854 -قرآن- 897 - 672 -قرآن- 843 - 605 -قرآن- 664 - 503 -قرآن- 594 - -447-436 قرآن- 492
تفسیر معانی-
اشاره
[چون کافران بر خدا افترا زده و بدروغ حلال و حرامی براي خود ساخته بودند و غیر را با خدا شریک میکردند خداي تعالی
آنها را بوحدانیّت خود و مظاهر قدرت خویش دلالت و رهنمائی فرمود به اینکه که مصدر تشریع و حلال و حرام قرار دادن
اوست زیرا بتنهائی آفریننده و مبدع تمام کائنات و صاحب تمام اینکه نعمات عظیمه اوست لا سواه]. 141 - [و پروردگار
تواناي رحمان و رحیم شما] او آنخدائی است که بستانهاي [پر درخت و پر شاخه و سایهاي] بوجود آورد که پارهاي از آنها
بوسیله داربستهاي مسقّف بر پا ایستادهاند مانند درختان انگور یعنی موستانها و پارهاي بدون داربست بر روي ساقه و تنه خود بر
پا هستند مانند سایر درختان و درختهاي میوه [ صفحه 175 ] حتّی انگور [که بعض آنها بدون داربست میباشند] و بوجود آورد
درخت خرما که مایه انتفاع اکثر بلاد عربی است] و زراعت غلّات را [که اساس قوت و غذاي آدمی است] و اینکه نخل و زرع
[با اینکه در یک خاك کشت میشوند و با یک آب مشروب میگردند و در نظر عمومی متشابه و مانند یکدیگرند] در خوراك
مختلفند [اینکه یکی خوب است و آن یک متوسط و آن دیگري بد است اینکه یک شیرین و آن دیگري تلخ و آن یک بین
بین است الخ]. و همچنین بوجود آورد زیتون و أنار را که هر یک در نظر عمومی متشابه و مانند همند ولی در طعم و خوراك
متشابه و همانند نیستند [پس منزّه است پروردگاري که آنها را انشاء کرده و بدون مثال و نمونه بوجود آورده است؟ و آیا
اینکه تغییرات طبعا بوجود آمده یا بناچار براي آنها مغیّر و تغییر دهندهاي هست! و آیا او خداي سبحانه است یا شرکائی که
کافران براي او میسازند! آیا اینکه آفریننده خداي رحمان و رحیم نیست! که اگر بخواهد ما را بیافریند و غذاي نیک منظر
لذیذ الطعم نیکو تناول هم بما ندهد قادر است و کسی مانع او نیست!]- بخورید [اي مردم] از ثمره اینکه بستانها و از محصول
اینکه کشتها وقتی میوه دهند و زمانی که محصولشان برسد و حقّی را که [خداوند براي فقراء در آنها فرض و واجب کرده
است] در روز چیدن میوهها و درو کردن زراعات [بمستحقّین آن که شرع تعیین نموده است] بپردازید و اسراف نکنید [که
اسراف مطلقا خطاست حتّی در حلال- نه در خوراك اسراف کنید نه در دادن تصدق و هر یک را در حدّ معلوم و مأمور به
عمل و اقدام کنید] زیرا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد [هم صاحب مال در دادن حق که تمام را بمستمندان
ببخشد و براي عیال خود نگذارد یا بعکس تمام را خود مصرف کند و حق فقراء را نپردازد یا آنکه پیشوایان علاوه بر حق از
صاحب مال بگیرند و یا در غیر مصارف حقّه صرف کنند]. در آیه مبارکه [وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ] مجملا دادن حق را در
53 [ صفحه 176 ] آن واجب - روز درو و جمعآوري محصول امر فرموده است و در باب حقّی که در آنروز اخراج -قرآن- 17
است دو قول است: یکی از إبن عباس و محمّد بن الحنفیّه و زید بن أسلم و حسن و سعید بن المسیّب و قتاده و ضحّاك و
طاوس است که گفتهاند: مقصود زکاة ده یک [در آنچه با آب آسمان مشروب میشود] و نصف آن یعنی بیست یک [در آنچه
بآب چاه و دلو و امثال آن آب یاري میشود] میباشد. قول دیگر از جعفر بن محمّد سلام اللّه علیه از پدرش علیه السّلام و عطا و
مجاهد و إبن عمر و سعید بن جبیر و ربیع بن أنس است که گفتهاند: آنچه میسّر شود و بمساکین عطا میشود باید داده شود و
اصحاب ما امامیه روایت کردهاند که آن حق ضغث بعد از ضغث [یعنی دسته بستهاي پس از دسته بستهاي از مزروع مثلا] و
جفنهاي بعد از جفنهاي [یعنی پیمانه و کاسهاي پس از پیمانه و کاسهاي از گندم و جو مثلا] و إبراهیم و سدّي گفتهاند که
اینکه آیه قبل از آیه فرض زکاة بوده زیرا اینکه آیه مکیه است و آیه فرض زکاة در مدینه نازل گشته است و زکاة هم روز
جمعآوري و درو خارج نمیشود ولی علیّ بن عیسی گفته است اینکه قول إبراهیم و سدّي درست نیست زیرا [یَومَ حَصادِهِ]
142 - و 757- ظرف است براي [حقّه] و ظرف براي [آتوا] و دادن حقّی که مأمور به است نیست [مجمع البیان]. -قرآن- 739
بوجود آورد از جنس انعام [شتر و گاو و گوسفند] نوع بزرگهاي آنها را [مانند شتر و گاو] براي بارکشی [و باربري و کارهاي
سنگین] و نوع کوچک آنها را [مانند گوسفند و شتر بچه و گوساله] براي بزمین افکندن و سر بریدن [و یا از موي بعض آنها
فرش تهیه کردن و پارچه و لباس بافتن] از آنچه خداوند روزي شما کرده است بخورید [و از شیر و گوشت و پشم و کرك و
موي آنها منتفع گردید] و پیروي گامهاي شیطان را ننمائید [آنچه خدا حلال فرمود حرام نسازید و آنچه خدا حرام کرده حلال
ندانید] زیرا شیطان دشمن آشکار شماست [شما را أمر ببدي و فحشاء میکند که آنچه علم بآن ندارید نسبت بخدا دهید و در
143 - اینکه انعام هشت صنف میباشند [شتر و گاو و گوسفند و بز، و هر یک از آنها نرینهاي [ باره خدا بگوئید]. [ صفحه 177
و مادینهاي است] از گوسفند خداوند دو نوع انشاء و ایجاد فرمود [نر آن کبش و ماده آن نعجه] و از بز نیز دو نوع [نر آن تیس
و ماده آن عنزه] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از راه توبیخ بآنها بگو آیا از گوسفند و بز نرینههاي آنها [کبش و تیس]
را حرام کرده است یا مادینههاي آنها [نعجۀ و عنزه] را! یا آنچه در رحمهاي مادینههاست [و هنوز متولّد نشدهاند] حرام میباشد!
اگر در دعوي خود صادق هستید و راستگو میباشید بعلمی که [در اینکه مقالات خود و حرام بودن آنچه حرام کردهاید و
حلال بودن آنچه حلال میدانید] دارید مرا آگاه سازید [یعنی شما جاهلان مدعی هستید و بخدا افترا بستهاید که آنچه در
شکمهاي مادینههاي آنهاست بر مردان حلال و بر زنان حرام است و غیر از اینهم آنچه را حرام کردهاید اگر بگوئید دو نر باشد
حرام است لازم میآید که هر نري حرام باشد و اگر بگوئید دو ماده حرام است لازم میآید که هر مادهاي حرام باشد و اگر
بگوئید هر چه در رحمهاي مادینههاي بز و گوسفند است حرام است لازم میآید که هم نرها و هم مادهها حرام باشند چه ارحام
مادهها هم شامل نر و هم شامل ماده میشود و بگمان شما لازم میآید که تمام اینکه جنس را حرام بدانید کوچک و بزرگ
نرینه و مادینه و حال آنکه اینطور عمل نمیکنید و بعضی دون بعض را اختصاص بحرمت میدهید و با اینوصف ملزم میباشید و
حجّت بر شما تمام است و ثابت است که در دعوي خود کاذب میباشید]. 144 - [از هشت صنف چهار صنف گوسفند و بز
ذکر شد و اینک] از شتر دو صنف [جمل و ناقه] و از گاو دو صنف [ثور و بقرهاند] بگو [بآنها] آیا خداوند دو صنف نرینههاي
[از هر نوع شتر و گاو] را حرام کرده است یا دو نوع مادینههاي آنها را یا آنچه در شکمهاي مادینههاست [و هنوز متولّد
نشدهاند]! آیا شما [کافران] زمانی که خداوند اینکه توصیه و سفارش را بشما فرمود شاهد و حاضر بودید! پس آیا کسی
ستمکارتر از آن هست که بر خدا افتراء و دروغ ببندد تا مردمرا بنادانی و از روي جهل گمراه و از طریق حق دور کند! [و
جزاي شما اینکه بدانید که [ صفحه 178 ] خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند [یعنی آنها را چون مستحق عقاب هستند براه
سعادت و ثواب بهشت رهنمائی نمیفرماید] [اینکه فرمود بغیر علم و بنادانی از آنجهت است که راههاي حصول علم یا دلیلی
است که عقلاء در ادراك حقیقت آن اشتراك دارند یا مشاهده است که شخص خود ببیند و شاهد قضیّه باشد تا علم حاصل
شود و اگر هیچیک از اینکه دو أمر نشد علمی حاصل نیست و آنمذهب ساقط است و مقصود آنکه آنچه را شما کافران
دعوي علم میکنید آیا بشنیدن از انبیاء و کتب منزله است که شما بآنها اقرار ندارید یا باید مشافهۀ از خدا شنیده باشید و براي
شما علم حاصل شده باشد و چون هیچیک نیست پس بطلان طریقه مذهبی که اختیار کردهاید ثابت است و شما بر خدا بدروغ
افتراء بستهاید و ظالمید و از شما کسی ستمکارتر نیست].
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 145 تا 147
اشاره
قُل لا أَجِ دُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی طاعِمٍ یَطعَمُهُ إِلاّ أَن یَکُونَ مَیتَۀً أَو دَماً مَسفُوحاً أَو لَحمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجسٌ أَو فِسقاً أُهِلَّ
لِغَیرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ [ 145 ] وَ عَلَی الَّذِینَ هادُوا حَرَّمنا کُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَ مِنَ البَقَرِ وَ الغَنَمِ
حَرَّمنا عَلَیهِم شُحُومَهُما إِلاّ ما حَمَلَت ظُهُورُهُما أَوِ الحَوایا أَو مَا اختَلَطَ بِعَظمٍ ذلِکَ جَزَیناهُم بِبَغیِهِم وَ إِنّا لَصادِقُونَ [ 146 ] فَإِن
محرّم « مُحَرَّماً » [ 646 [ صفحه 179 - کَ ذَّبُوكَ فَقُل رَبُّکُم ذُو رَحمَۀٍ واسِعَۀٍ وَ لا یُرَدُّ بَأسُهُ عَنِ القَومِ المُجرِمِینَ [ 147 ] -قرآن- 1
اي آکل یأکله: طعم یطعم اي أکل یعنی خورد و الطعم و الطّعام بمعنی واحد [هر دو بیک « طاعِمٍ یَطعَمُهُ » یعنی محظور و ممنوع
اي مصبوبا « مَسفُوحاً » حیوانی که بدون تذکیه و دستور شرع روح آن خارج شود و بفارسی مردار گوئیم « مَیتَۀً » [ معنی است
قذر و « رِجسٌ » یعنی خونی که از مذبوح سائل و جاري است سفح یسفح سفحا و سفح دمه أي سفکه یعنی خون او را ریخت
عطف بر لحم خنزیر یعنی گوشت خوك یا ذبیحهاي که بغیر تذکیه و بدون دستور الهی ذبح « أَو فِسقاً » قبیح و پلیدي و نجاست
بدون قصد تعدّي و « وَ لا عادٍ » بدون ظلم « غَیرَ باغٍ » نام غیر خدا در موقع ذبح آن برده شده باشد « أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ » شده باشد
اي الیهود: هاد یهود هودا اي رجع یهود را باین نام از آنجهت خواندهاند که « الَّذِینَ هادُوا » تجاوز اي و لا معتد و غیر متجاوز
یعنی ناخن داران که داراي انگشت باشند مانند « ذِي ظُفُرٍ » گفتند انّا هدنا إلیک- اي رجعنا تائبین یعنی ما بحال توبه برگشتیم
اي ما علق « ما حَمَلَت ظُهُورُهُما » الشحوم الثروب جمع ثرب و هو الشحم یعنی پیه :« شُحُومَهُما » شتر و درندگان و پرندگان
حوایا جمع حاویه یا حاویاء یا حویّه و « أَوِ الحَوایا » بظهورهما من الشحم یعنی پیهی که به پشت دارند و مقصود کوهان است
البؤس و البأس و البأسآء بمعنی شدّت و مکروه و عذاب است. - « بَأسُهُ » آن مجموع امعاء و رودههاي محتوي در شکم است
601 -قرآن- - 457 -قرآن- 569 - 414 -قرآن- 445 - 275 -قرآن- 406 - 181 -قرآن- 264 - 63 -قرآن- 172 - 13 -قرآن- 43 - قرآن- 1
- 1115 -قرآن- 1205 - 1036 -قرآن- 1090 - 945 -قرآن- 1023 - 772 -قرآن- 932 - 696 -قرآن- 753 - -672-659 قرآن- 684
1332- -1220 قرآن- 1322
تفسیر معانی:
اشاره
-145 بگو [ یا محمّد] در آنچه بمن وحی شده است من چیز ممنوع و حرامی نمییابم که خوردن آن بر خورندهاي حرام باشد
مگر [چهار چیز] که یا مرداري باشد [یعنی باجل حتف أنف مرده و تذکیه نشده باشد] یا خون حیوان که بریزد و جاري شود
[نه خون خشک که بگوشت حیوان چسبیده و جدائی آن مقدور نباشد که معفو و مباح است] یا گوشت خوك که پلید و
نجس است [و مانندهاي آن مانند سگ که هم نفوس پاك از آنها بیزار و هم مضرّ ببدن و روح انسانی است] یا گوشت
حیوانی که بفسق یعنی خارج از حکم خدا براي غیر خدا کشته باشند [ صفحه 180 ] [وَ لا تَأکُلُوا مِمّا لَم یُذکَرِ اسمُ اللّهِ عَلَیهِ وَ
إِنَّهُ لَفِسقٌ] [و ما ذبح علی النصب و الأزلام] ولی کسیکه مضطرّ و ناچار شود [و ضرورت بیم جان مثلا او را ملجأ سازد که از
آنچه حرام شده تناول کند] و تناولش از روي سرکشی و بیاعتنائی بحکم خدا نباشد و تجاوز از حدّ ضرورت و قدریکه مجاز
است ننماید معفو است زیرا پروردگار تو آمرزنده مهربانی است [و از کسیکه در مخمصهاي دچار یا براي دفع ضرر هلاکت
81 - آیه مبارکه محکمه است و تا موقع نزول اینکه - خود حرامی از محرّمات مذکور بخورد مؤاخذه نمیفرماید]. -قرآن- 1
آیه در وحی الهی حرامی جز آنچه بیان شده است وجود نیافته و اگر پس از نزول اینکه آیه یعنی بعدها آیهاي دلیل بر تحریم
چیزهاي دیگري وحی شده است با اینکه آیه منافی نخواهد بود چنانکه در سوره مائده که مدنیّه است و بعدها نازل گشته
است محرّمات دیگري وحی شده و ذکر گردیده است و کلیّه بتفصیل در کتب فقه هم در باب صید و ذبایح بیان شده است].
-146 [اینها بیان اجمالی آنچیزي بود که در شریعت محمّد صلّی اللّه علیه و آله حرام گشته است] و أمّا بر یهودان [خاصۀ] هر
حیوان صاحب ناخن و چنگالی را حرام نمودیم و همچنین از گاو و گوسفند پیه بدن آنها را بر یهود حرام کردیم مگر پیهی
که بر پشتهاي گاو و گوسفند و پیهی که بامعاء و احشاء آنان است یا پیهی که مختلط باستخوان گشته است مثل پیه جنب و
دنبه [که اینها حرام نشد] و اینکه [حرام شدن گوشت حیوانهاي ناخن دار [مانند شتر و طیور و غیره] یا پیه گاو و گوسفند] جزا
و عقوبتی است نسبت بسرکشی آنان [در اینکه پیمبران را کشتند و آنها را از تبلیغ خلق براه حق باز داشتند و ربا خواري کردند
و خوردن أموال مردم را حلال دانستند] و حقّا که ما در گفتههاي خود [یعنی اخبار از تحریم آنچه بیان کردیم و بغی و
سرکشی آنها] راستگو میباشیم. 147 - و اگر [بعد از اینکه اخبار] ترا تکذیب کردند [و گفتند خدا رحیم است و صاحب
رحمت واسعه است و کریم است و چگونه آنچه را حلال کرده است [ صفحه 181 ] حرام میکند! بگو بلی] پروردگار شما
صاحب رحمت واسعه است [ولی هر کس نا فرمانی کند و سرکشی نماید بناچار باید دچار عقاب گردد و اگر مهلت میدهد و
در عقوبت تعجیل نمیکند براي آنستکه موقع عذاب برسد و اینکه تأخیر امهال است نه اهمال] و عذاب او [چون وقتش برسد]
از گنهکاران و تکذیب کنندگان رد نمیشود و همه را فرا میگیرد.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 148 تا 150
اشاره
سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشرَکُوا لَو شاءَ اللّهُ ما أَشرَکنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمنا مِن شَیءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم حَتّی ذاقُوا بَأسَنا قُل
هَل عِندَکُم مِن عِلمٍ فَتُخرِجُوهُ لَنا إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِن أَنتُم إِلاّ تَخرُصُونَ [ 148 ] قُل فَلِلّهِ الحُجَّۀُ البالِغَۀُ فَلَو شاءَ لَهَداکُم أَجمَعِینَ
149 ] قُل هَلُمَّ شُهَداءَکُمُ الَّذِینَ یَشهَدُونَ أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا فَإِن شَهِدُوا فَلا تَشهَد مَعَهُم وَ لا تَتَّبِع أَهواءَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ الَّذِینَ ]
دلالت « الحُجَّۀُ » اي تکذبون: الخرص الحرز و التخمین « تَخرُصُونَ » 620- لا یُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ هُم بِرَبِّهِم یَعدِلُونَ [ 150 ] -قرآن- 1
اي یتّخذون له عدلا مساویا « یَعدِلُونَ » اي أحضروا یعنی حاضر سازید و بیاورید « هَلُمَّ » و مدرك روشن و واضح براي دین حق
- 63 -قرآن- 109 - 14 -قرآن- 52 - او یجعلون له عدیلا یعنی براي او مانند و برابري و عدیل و نظیري اتخاذ میکنند. -قرآن- 1
172 [پس از آنکه خداوند تعالی شأنه آنها را بحجّت ملزم ساخت [ صفحه 182 ] و براي آنها اقامه دلیل - -119 قرآن- 159
فرمود از حال آنها خبر میدهد که قریبا آنان متمسّک باحتجاج دیگري میشوند که از تار عنکبوت سستتر است و میفرماید:]
-148 عنقریب مشرکان خواهند گفت که اگر خدا میخواست و مشیّتش تعلّق میگرفت نه ما و نه پدران ما مشرك نمیشدیم و
براي او شریک قرار نمیدادیم و چیزي را حرام نمینمودیم [و لکن خدا خواسته است که ما غیر او را از أولیاء و شفعاء شریک او
قرار دهیم تا وسیله تقرّب و نزدیکی ما بخدا شوند و همچنین او خواسته است که ما پارهاي از چهار پایان و کشت و کار
خودمان را حرام سازیم و خدا بآنچه میشود عالم است و به تغییر آنچه بخواهد قادر و اینکه ما میکنیم و آزاد در عمل هستیم
دلیل بر خواست خداي متعال است و دلیل بر أمر و رضاي او میباشد] مانند چنین تکذیبی [که از مشرکان عرب نسبت بنبیّ
عربی صلّی اللّه علیه و آله صادر شده است] امّتهائی که پیش از آنها بودند نیز تکذیبهائی [که مبناي علمی و عقلی نداشت]
نسبت بپیمبران زمان خود نمودند [و اگر معناي مشیت و خواست خدا رضاي از عمل آنها بود آنها را بسختترین عقاب معاقب
نمیساخت و لذا تکذیب کردند] تا اینکه مزه عذاب ما را چشیدند [و بکیفر گناهان و تکذیبهائی که کرده بودند رسیدند] بگو
[ یا محمّد] بآنها آیا [در آنچه میگوئید] علم و حجّتی دارید [که بآن احتجاج کنید و بآن اعتماد داشته باشید!] پس براي ما
بیرون بیاورید [تا حجّت حجّت را بکوبد تا آنکه ترجیح با اوست بسبب دلیل و حجتش از غیر خود شناخته شود و از کسیکه
پشت گرمی بر حجّت و برهانی ندارد ممتاز گردد]- حقیقت واقع اینستکه شما مشرکین جز ظنّ و گمان پیروي از چیز دیگري
نمیکنید [و آنچه هواي نفس شماست دنبال آن میروید نه یقین بچیزي دارید و نه حجّ تی نزد شما موجود است] و در اینکه
مقاله و نسبتهائی که بخدا میدهید جز آنکه دروغ میگوئید و مبناي خودتان را بر پندار و تخمین میگذارید چیز دیگري نیست.
-149 بگو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] [شما را در آنچه میگوئید دلیل و برهانی نیست] ولی براي خدا برهان روشن و
حجّت رسائی هست [که هر شبههاي را زائل میسازد [ صفحه 183 ] و آنها آیات بیّنات و معجزات پیمبران خداست و هر مکلّفی
ملزم باطاعت امر اوست و اراده و علم و کلام او از مخلوق پنهان و در علم غیب مطلق است و أحدي را بآن اطلاعی نیست مگر
خود بخواهد و رسول خود را مطلع سازد و براي تکلیف و مناط ثواب و عقاب کافی است که عبد صاحب اراده است و اگر
اراده کار نیک کند میکند و مانعی براي او نیست و همچنین عمل بد را] و اگر مشیتش تعلّق بگیرد و بخواهد همگی شما را
هدایت میکند و بطریق ثواب رهنمائی میفرماید [و شما را ملجأ و مجبور بعمل خیر مینماید ولی اینکار را نمیکند و اراده او
اینکه بوده است که شما را بیافریند و باختیار خودتان واگذارد و در آنچه بشما تکلیف مینماید قهر و غلبه و اجباري نباشد
150 - بگو [بآنها یا محمّد] گواهان 771- [فَمَن شاءَ فَلیُؤمِن وَ مَن شاءَ فَلیَکفُر] تا عقاب و ثواب را موجبی باشد. -قرآن- 724
خود را حاضر سازید و دلایل خودتان را بیاورید که شهادت دهند به اینکه که خداوند اینکه را حرام کرده است [و بر سبیل
فرض] اگر شهادت دادند تو با آنها شریک شهادت مشو [و تصدیق قول آنها را مکن زیرا بغیر حق شهادت میدهند] و پیروي
امیال و خواهشهاي نفسانی کسانیرا که آیات ما را دروغ پنداشتند و تکذیب ما را نمودند مکن و به کسانیکه بسراي باقی و
عالم آخرت ایمان نمیآورند و براي پروردگار خودشان همانند و برابري یعنی عدیل و نظیري میسازند پیرو مباش.
[ [سوره الأنعام [ 6]: آیات 151 تا 153
اشاره
قُل تَعالَوا أَتلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم أَلاّ تُشرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً وَ لا تَقتُلُوا أَولادَکُم مِن إِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُکُم وَ إِیّاهُم وَ
ذّلِکُم وَصّاکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ [ 151 ] وَ لا
ِ
لا تَقرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالحَق
تَقرَبُوا مالَ الیَتِیمِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ حَتّی یَبلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوفُوا الکَیلَ وَ المِیزانَ بِالقِسطِ لا نُکَلِّفُ نَفساً إِلاّ وُسعَها وَ إِذا قُلتُم فَاعدِلُوا
وَ لَو کانَ ذا قُربی وَ بِعَهدِ اللّهِ أَوفُوا ذلِکُم وَصّاکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ [ 152 ] وَ أَنَّ هذا صِ راطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ
یعنی بیائید و جلو آئید أصلا « تَعالَوا » [ 836 [ صفحه 184 - فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ ذلِکُم وَصّ اکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 153 ] -قرآن- 1
مشتق از علوّ است بر اینکه تقدیر که آنکس که در بالاست زیرین را میطلبد و یا آنکه خواننده است در مقام و مکان و منزلت
بالاتري باشد هر چند هر دو در سطح مستوي زمین باشند سپس عمومیّت یافته و همه کس بهمه کس اینکه خطاب را میکند
بمعنی فقر و افلاس در مال و توشه است و ملق و تملّق هم که « إِملاقٍ » مصدر آن تلاوت است یعنی میخوانم یا بخوانم « أَتلُ »
جمع فاحشه یعنی گناهان کبیره و « الفَواحِشَ » منشأ آن فقر دارائی و فقر اخلاقی است از اینکه مادّه است و أملق اي افتقر
اي و ما خفی یعنی آنچه « وَ ما بَطَنَ » خطیئهاي که قبح آن بمنتها درجه رسیده باشد: فحش الأمر یفحش فحشا اي قبح اشدّ القبح
إِلّا » 709 خفی - 561 -قرآن- 694 - 391 -قرآن- 548 - 326 -قرآن- 381 - 11 -قرآن- 318 - در پنهانی شود بطن یبطن بطنا: -قرآن- 1
جمع « السُّبُلَ » اي بالعدل « بِالقِسطِ » یعنی بحدّ بلوغ و کمال مردي برسد « أَشُدَّهُ » اي: إلّا بالطریقۀ الّتی هی أحسن « بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ
] 201- 161 -قرآن- 187 - 136 -قرآن- 149 - 87 -قرآن- 125 - 38 -قرآن- 75 - اي فتتفرّق. -قرآن- 5 « فَتَفَرَّقَ » سبیل یعنی راهها
[ صفحه 185
تفسیر معانی-
اشاره
[پس از آنکه خداي سبحانه و تعالی فساد رأي مشرکان را در آنچه حلال و حرام کردهاند بیان فرمود و محرّمات شرع را در
باره خوراك بنحو اجمال معین نمود در اینکه آیه کریمه اصول فضائل و انواع نیکی و اصول کردارهاي حرام و گناهان کبیره
را بیان میفرماید تا مردم بدانند اینکه دین چگونه پایهگذاري شده است و چگونه دعوت بخیرات و مبرّات مینماید آنهم در
چهارده قرن قبل در هنگامیکه جاهلیّت نادانان و ضلالت کوران سیادت و آقائی مینمود و کسیرا جرأت مبارزه با آنهمه
خرافات و تقالید آباء نبود؟ آیا اینکه آیات دلائلی براي اعجاز و براهینی براي صدق پیامبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله نیست!]
-151 [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله باین کافران و مشرکان] بگو: بیائید و بنزد من حاضر شوید تا براي شما بخوانم که
پروردگارتان چه چیز را بر شما حرام کرده است [تا از آن اجتناب کنید و بضدّ آن تمسّک جوئید- بیائید اي مردم و ببینید
حرام و حلال حقّی را که خداي یکتا تشریع فرمود و من فقط پیمبر و مبلّغ از جانب او هستم و بشما ابلاغ میکنم- پیش آئید و
از روي یقین که شکّی در آن نباشد آنچه از طرف پروردگار من وحی شده است بخوانید و بسعادت نایل گردید و آنها ده
سفارش است که پنج توصیه بصیغه نهی و پنج توصیه بصیغه امر است:] [ 1] آنکه چیزي [را از مخلوقات او] با او شریک [در
پرستش] مسازید [هر چند در خلقت عظیم و در شکل جسیم باشد مانند ماه و خورشید یا در قدر و منزلت عالی باشد مانند
فرشتگان و پیمبران زیرا همگان آفریدگان و مسخّر اویند [إِن کُلُّ مَن فِی السَّماواتِ وَ الَأرضِ إِلّا آتِی الرَّحمنِ عَبداً] پس بر شما
واجب است که فقط او به تنهائیرا مختصّ بعبادت و تعظیم حقیقی و تقدیس و نیایش و اجلال واقعی سازید و غیر او را لایق
2] و بپدر و مادر نیکوئی کنید [یعنی ] 1168- 951 -قرآن- 1118 - تسبیح مشمارید [وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ]. -قرآن- 873
حرام است بر شما که بآنها بدي نمائید زیرا امر بشیء مستلزم نهی از ضدّ آن است و باید کاملا در باره آنها احسان [ صفحه
186 ] نمود چه رسد به اینکه که نسبت بآنها بدي کرد و عقوق والدین از گناهان کبیره است و قرآن کریم احسان بوالدین را
241 [إبن مسعود گوید از - قرآن- 163 - «. وَ قَضی رَبُّکَ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً » قرین عبادت خدا فرموده است
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدم کدام عمل أفضل است فرمود: نماز در وقت خودش- عرض کردم پس از آن
فرمود: نیکی بپدر و مادر، عرض کردم بعد از آن فرمود: جهاد در راه خدا] و اینکه دلیل بر عظمت عنایت بحقوق آندو و بر
منزلت و قدر آنهاست و آنها مستحق اینکه مکانتند زیرا آندو خالق ظاهري جسمند و خداوند خالق حقیقی و واقعی آدمیان و
مراد باحسان نسبت بآندو آنکه با کرامت با آنها معامله شود آنهم معاملهاي مبنی بر عاطفه و محبّت نه بیم و رهبت، و نیکی
بآنها دین و قرضی است که از پیش بر عهده ماست و در حدیث آمده است که [بپدرانتان نیکی کنید تا پسران بشما نیکی
کنند]- محبت پدر و مادر بفرزند غریزهاي از غرائز است و شرع در باره آن توصیهاي نکرده است و محبّت فرزند نسبت
بوالدین پاداش و مکافات محبّت آنهاست و لذا قرآن مکلّفان را آگاه کرده و سخت گیري در باب آن فرموده است زیرا عاق
نمودن پدر و مادر موجب فساد و تباهی فرزندان است و آنها را بر سنگدلی و بیرحمی نشو و نما میدهد و والدین نیز بایستی
جانب عطوفت و حسن عنایت را نسبت بفرزندان رعایت کنند و در مسائل شخصیّه و خصوصی آنها جز بطور محدود تحکّم
ننمایند. [ 3] فرزندان خود را از ناداري و فقر مکشید ما شما و آنها را روزي میدهیم [رزق شما و آنها بر عهده ماست- آیا زنده
بگور کردن دختران و کشتن پسران ننگ و عار نیست! آیا دلیل بر جاهلیّت و سنگدلی و منتهاي خشونت نیست! آیا اینکه
أعمال بر خلاف غریزه و طبیعت آدمی نیست! چرا آنها را میکشید! آیا براي فقر فعلی یا از بیم فقر آتی یا از جهت عار و ننگ!
ترس فقر فعلی و فقر آتی هر دو بیجاست زیرا روزي دهنده شما و آنها هر دو خداست ترس از ننگ و بیم از رسوائی هم بسته
بتربیت و خوبی یا بدي نشو و نما و بدست خود شماست اولاد را بجاي آنکه [ صفحه 187 ] بکشید در حسن تربیتش بکوشید.]
4] بمعاصی و قبایح و کارهاي زشت [مانند زنا و امثال آن] نزدیک نشوید نه بطور آشکار و نه بطور نهانی [بلی پیرامون ]
فواحش و کارهاي قبیح مگردید و بدانید که جرم و گناه آن بسی عظیم است. بلکه در تهیه اسباب آنهم برنیائید و بمقدّمات
آنهم خود را آلوده مسازید و از همین جهت است که نگاه بزن بیگانه و نامحرم و همنشینی و همصحبتی با او حرام است زیرا
آن مقدّمه زناست و فتح بابی براي آنست و غالبا بآنکار زشت و گناه بزرگ منجر میگردد و اینکه میفرماید نزدیک بفواحش
نشوید چه آشکارا و چه نهانی براي آنستکه در جاهلیّت زناي پنهانی را باکی نداشتند و زناي آشکار را قبیح میشمردند و
هیچکس غیرتمندتر از » : خداوند هر دو نوع را حرام فرمود و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که فرمود
و ممکن است ] «. خدا نیست زیرا فواحش را چه در ظاهر و چه در باطن یعنی چه در نهانی و چه در آشکارا حرام فرموده است
مراد از ظاهر و باطن افعال جوارح و افعال قلوب باشد]. [ 5] نفس و تنی را که خدا کشتن آنرا حرام کرده است نکشید [یعنی
شخص مسلمان یا کافر هم پیمان با مسلمانان غیر کافر حربی را] مگر آنکه کشتن او بحق و بحکم شرع و حق باشد [زیرا کشتن
جرم بزرگی است و تجاوز شنیعی بر ساخته و آفریده آفریننده عالم است و از اینکه جهت است که قتل نفس و آدم کشی پس
من مأمور شدهام که با مردم » : از شرك بخداي سبحان از بزرگترین گناهان کبیره است و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود
بجنگم تا اینکه بگویند لا إله إلّا اللّه و چون گفتند خون و مالشان نزد ما مصون و محترم است نظر بحق اسلامی که آوردهاند و
خون مرد مسلمان حلال نمیشود مگر بسه امر: کافر شدن بعد از ایمان- » : و باز در حدیث است که «. حساب آنها با خداست
پس هر شخص مسلمانی کشتنش حرام است مگر اینکه مرتکب یکی از سه کار « زناي بعد از زناشوئی و قتل نفس بدون حق
شود: [زناي بعد از زناشوئی- قتل عمدي- ردّه از اسلام یعنی مرتدّ شدن] و امّا کافر و همپیمان مقیم در بین مسلمانان مادام که
از طرف او اسائه ادبی از دور یا نزدیک نسبت بدین یا وطن مسلمان نشده باشد محترم است و جان و مالش در امان است.]
اینها هستند [ صفحه 188 ] آنچه که خداوند شما را بآن وصیّت و سفارش فرموده است و ارشاد نموده است باشد که شما تعقل
کنید [و خیر و منفعت خود را در آنچه بآن مأمور هستید تشخیص دهید و آنچه از آن نهی شده است بشناسید زیرا اینکه امور
از اموریست که عقول آن را ادراك میکند و در آن کنایهایست به اینکه که کارهائیکه شما میکنید چیزهائیست که نه معنی
براي آن تعقل میشود و نه فائدهاي بر آن مترتّب است و نزد صاحبان خرد مردود است]. - در گفتار خداي تعالی [أَلّا تُشرِکُوا بِهِ
شَیئاً] دلالتی است بر اینکه تکلیف همانطور که بفعل تعلّق میگیرد بعدم فعل [یعنی نکردن کار] هم تعلّق میگیرد و اینکه
استحقاق ثواب و عقاب بر آنچه هم نباید کرد نیز ثابت است و اینکه مذهب صحیحی است [نقل و ترجمه از مجمع البیان]. -
152 - [و امّا پنج حکم دیگر که در اینکه آیه مبارکه مندرج است]. [ 6] و بمال یتیم نزدیک نشوید [چه رسد به 59- قرآن- 29
اینکه که تصرف در مال او کنید یا آن را بخورید] مگر بآنچه قصد نیک و بهتري باشد [و بخواهید ثمره مال او را بیشتر کنید و
با آن تجارت نمائید و سودي بر آن اضافه نمائید یا آنکه بمصرف آموزش و پرورش او برسانید و آنرا محفوظ دارید] تا بحد
رشد و بلوغ و کمال عقل و مردي برسد [و براي اداره کردن دارائی خود بطور صحیح تمکّن و قدرتی پیدا کند [و سپس مالش
7 و 8] در آنچه با پیمانه معامله میشود ] 537- قرآن- 472 - .« فَإِن آنَستُم مِنهُم رُشداً فَادفَعُوا إِلَیهِم أَموالَهُم » [ را باو تسلیم کنید
پیمانه بطور کامل و در آنچه با ترازو معامله میگردد ترازو را در خرید و فروش بقسط و عدل بسنجید [زیرا تطفیف در کیل و
کم و زیاد در وزن چون مستلزم تضییع حقوق و دارائی اشخاص و تجاوز بحق غیر بطور غیر مشروع است از گناهان کبیره
است]- ما کسیرا جز باندازه وسع و جهد و طاقتش مکلف نمیسازیم [و اینکه وصایا تمامی در حدّ توانائی مؤمن است] [و اگر
9] و چون ] [ در کیل و وزن مراعات کامل بعمل آمد و ندانسته نقصانی حاصل شد سختگیري نمینمائیم]. [ صفحه 189
سخنی بگوئید [در اقاریر و شهادات و وصایا و فتاوي و قضایا و أحکام و مذاهب و امر بمعروف و نهی از منکر] بعدالت و حق
بگوئید [و گفتار شما از میزان عدل و حق و مقبول شرعی تجاوز نکند و خارج از طریقه صداقت و عدالت کلامی بزبان
نیاورید] هر چند در باره نزدیکان و خویشاوندان خودتان باشد [زیرا مدار أمر پیروي حق مشروع و طلب رضاي خداست و
فرقی بین خودي و بیگانه نیست بعلاوه بنیان دولت بر عدل نهاده شده و شئون افراد ملّت بعدالت اصلاح میگردد و عدل رکن
آبادي و اساس نجاح و رستگاري است [یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَو عَلی أَنفُسِکُم أَوِ الوالِدَینِ وَ
10 ] و چون با خدا پیمانی بستید بعهد خود کاملا وفا کنید [خواه اینکه عهد بین خدا و مردم بزبان ] 688- الَأقرَبِینَ]. -قرآن- 549
پیمبران در کتب منزله باشد یا بین خود مردم با یکدیگر عهدي بسته شود و اینکه عهد خدائی: یا چیزي است که خدا بر شما
واجب کرده یا شما بر خود بنذر و عهد و قسم در غیر معصیت خدا واجب ساخته باشید]. اینها که براي شما ذکر شد توصیه و
دستوري است که خداوند شما را بآن امر و سفارش فرموده است شاید شما بیاد آورید و بخاطر بسپارید و از آن پند گیرید [و
یکدیگر را در تعلیم و توصیهاي که خدا بآن امر فرموده است یاد آور شوید]. 153 - و حقّا بدانید که اینکه راه راه راست
مستقیمی است [دینی است حنیفیّه و قویترین ادیان و بهترین آنهاست و امتثال اوامر اینکه دین طریقی مستقیم ببهشت سعادت
دارین و نعم کامل الهی است و کج و معوجی و تناقضی در آن نیست] بنابرین آن را پیروي کنید [و با آن عمل نمائید و
بصحّت آن معتقد شوید و حلال آنرا حلال و حرام آنرا حرام بدانید هو حبل اللّه المتین من تمسّک به نجا و من اعتصم به
هدي] و راههاي دیگر را [که کفر و بدعتها و شبهات باشد] پیروي مکنید [و براه یهودیّت و نصرانیّت و مجوسیّت و پرستش
بتان مروید] زیرا از طریق خیر و حق شما را جدا میسازد و گمراه میشوید- اینها بود آنچه خدا شما را در باره آنها وصیّت و
عمل بآنرا بشما أمر فرموده است که شاید شما تقوي پیشه کنید و پرهیزگار گردید [ صفحه 190 ] [و بدوري از معاصی از
عقاب خدا بر حذر شوید]. - إبن عباس رضی اللّه عنه گوید: اینکه آیات [که شامل أحکام و وصایا و خصال ده گانه است]
جامع خیرات است و هیچ چیز از تمام کتب آسمانی آنها را نسخ نمیکند و آنها بر تمام بنی آدم حرام است و آنها امّ الکتابند
هر کس بآنها عمل کند بهشت سعادت جاي اوست و هر کس بآنها عمل نکند و آنها را واگذارد دوزخ شقاوت مأواي اوست]
[مجمع]. - [رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] بدست خود خطی بروي زمین کشید و فرمود اینکه راه خداست سپس
خطوط دیگري از راست و چپ کشید و فرمود اینکه راههاي دیگر است و بر هر راهی شیطانی است که مردم را بآن دعوت
میکند- و در اینجا شرع اسلامی صراط مستقیم است که از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است و لذا در هر رکعتی از نمازها
میگوئیم: اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمَ و هر کس در دنیا بر اینکه صراط بلغزد در صراط آخرت خواهد لغزید و سپس اینکه آیه را
تلاوت فرمود: [وَ أَنَّ هذا صِ راطِی مُستَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ ... الخ] و ایضا آنحضرت فرمود: [لغزندگان بر صراط بسیارند و بیشتر زنانند
-426- که بر آن میلغزند] و در اینکه زمان بیشتر مردان هم در پیروي از شهوات و تقلید عادات در حکم زنانند. -قرآن- 395
590 [و ایضا در تفسیر فارسی گوید:] محققان بر آنند که صراط متعین نگردد إلّا میان بدایتی و نهایتی و عارف - قرآن- 540
داند که بدایت همه از کیست و نهایت همه یکیست و شیخ صدر الدّین قونوي رحمه اللّه در اعجاز البیان فرماید که احاطه حق
بهمه ثابت است و اللّه بکلّ شیء محیط و آن احاطه وجودي و علمی باختلاف أقوال منتهاي سرّ صراط و عنایت سر سالک
505- خواهد بود چنانکه فرمود: [صِ راطِ اللّهِ الَّذِي لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ أَلا إِلَی اللّهِ تَصِ یرُ الأُمُورُ]. -قرآن- 395
[هر جا قدمی زدیم در کوي تو بود || هر گوشه که رفتیم همه روي تو بود [ صفحه 191 ] گفتیم مگر سوي دگر راهی هست
|| هر راه که دیدیدم همه سوي تو بود] [روح] بلی حقّ یکیست و نور یکیست و معبود یکیست ولی باطل متعدّد و برنگها و
اشکال مختلفی است و ظلمات را انواع بیشماري است [اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا
274- أَولِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ]. -قرآن- 140
[